Geosolutions

مشاوره در حوزه های زمین شناسی، معدن، سرمایه گذاری
پنجشنبه, ۷ آذر ۱۴۰۴، ۱۰:۰۹ ب.ظ

جایگزینی جدید با قدیم: تقلا برای تصاحب مواد معدنی حیاتی

نفت ستون فقرات نظم جهانی قدیم بود و مواد معدنی حیاتی، سنگ بنای نظم نوین هستند.

نفت تقریباً از زمان جنگ جهانی اول به بعد، به سوخت غالب برای حمل‌ونقل، صنعت و ارتش تبدیل شد. پس از این منازعه، نفت فراتر از یک کامودیتی صرف بود؛ در واقع، نفت به سیستم‌عامل جامعه صنعتی مبدل گشت. این ماده نیروی محرکه حمل‌ونقل، صنایع سنگین و کشاورزی مکانیزه بود و ارتش‌های مدرن را پشتیبانی می‌کرد. تا زمان جنگ جهانی دوم، نفت دیگر تنها یک سوخت نبود؛ بلکه شریان حیاتی قدرت ملی محسوب می‌شد. این امر نفت را عمیقاً در تار و پود تمامی صنایع جای داد، زیرا هیچ جایگزین سریعی برای نفت در حمل‌ونقل یا صنایع سنگین وجود نداشت، تقاضا به‌شدت بی‌کشش بود و حتی اختلالات کوچک نیز منجر به بحران اقتصادی می‌شد. بنابراین، ملت‌ها دستیابی به نفت را نه به‌عنوان یک هدف اقتصادی عادی، بلکه به‌عنوان یک ضرورت اصلی امنیت ملی دنبال می‌کردند.

در نیمه اول قرن، سیاست‌های نفتی تحت سلطه گروه کوچکی از شرکت‌های غربی معروف به هفت خواهر (Seven Sisters) از جمله Standard Oil، Shell، BP  و غیره بود. این شرکت‌ها اکثریت ذخایر جهان در خارج از ایالات متحده را کنترل می‌کردند. قدرت آن‌ها ناشی از امتیازات انحصاری بلندمدتی بود که اغلب با دولت‌های استعماری یا ضعیف مذاکره می‌کردند. در بسیاری از مناطق، به‌ویژه خاورمیانه، شرکت‌های غربی عملاً به‌عنوان مدیران استعماری صنعت نفت عمل می‌کردند.

استفاده از نفت به‌عنوان سلاح سیاسی

پس از جنگ جهانی دوم و موج استعمارزدایی، دولت‌های تازه استقلال‌یافته شروع به ایستادگی در برابر این سلطه شرکتی کردند. نتیجه این امر تشکیل سازمان کشورهای صادرکننده نفت (OPEC) در سال ۱۹۶۰ بود؛ تلاشی جمعی توسط کشورهای تولیدکننده نفت (در ابتدا ایران، عراق، کویت، عربستان سعودی و ونزوئلا) برای به دست آوردن کنترل بیشتر بر سطوح تولید و قیمت‌ها. در دهه ۱۹۷۰، اعضای اوپک صنایع نفت خود را ملی کردند و به کنترل هفت خواهر پایان دادند. این تغییر به کشورهای تولیدکننده قدرت ژئوپلیتیک بی‌سابقه‌ای بخشید.

تحریم نفتی اعراب در سال ۱۹۷۳، که در جریان جنگ اعراب و اسرائیل آغاز شد، نشان داد که نفت می‌تواند به‌عنوان یک سلاح استراتژیک استفاده شود؛ تولیدکنندگان عرب با محدود کردن عرضه، یک شوک اقتصادی جهانی ایجاد کردند، قیمت نفت را چهار برابر نمودند و اولویت‌های سیاست خارجی غرب را تغییر دادند. شوک دوم پس از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ رخ داد و این بحران‌ها روشن ساخت که سیاست‌های نفتی می‌تواند کل اقتصادهای جهانی را بی‌ثبات کرده و اتحادهای جهانی را دوباره سامان دهد. تا اواخر قرن بیستم، جهان یک معماری امنیتی کامل پیرامون نفت بنا کرده بود که شامل اتحادها، پایگاه‌های نظامی، گشت‌های دریایی در خطوط کشتیرانی و تعهدات دیپلماتیک به پادشاهی‌های غنی از نفت می‌شد. از بحران سوئز تا جنگ ایران و عراق و جنگ‌های متعدد به رهبری ایالات متحده، نفت بارها هم به‌عنوان پس‌زمینه و هم به‌عنوان محرک درگیری‌های جهانی عمل کرد. هیچ منبع دیگری ژئوپلیتیک یک قرن کامل را تا این حد ساختاردهی نکرده بود.

چرا مواد معدنی در قرن بیست و یکم اهمیت دارند؟

با این حال، تقلا برای مواد معدنی حیاتی مانند لیتیوم، کبالت، نیکل، مس  و عناصر نادر خاکی در قرن بیست و یکم نقشی مشابه نقش نفت در قرن بیستم ایفا می‌کند. این مواد معدنی برای فناوری‌های انرژی پاک مانند خودروهای الکتریکی(EVs)، باتری‌ها، پنل‌های خورشیدی، توربین‌های بادی و زیرساخت شبکه برق ضروری هستند. هم‌زمان با شتاب گرفتن جهان به سوی کربن‌زدایی، پیش‌بینی می‌شود که تقاضا برای بسیاری از این مواد معدنی چندین برابر شود. مواد معدنی حیاتی در حال جاسازی شدن در ماشین‌آلات اصلی قدرت‌های مدرن هستند و استراتژی‌های صنعتی و توزیع جهانی نفوذ اقتصادی را شکل می‌دهند.

تعامل استخراج در مقابل فرآوری

با این حال، جغرافیا متفاوت از جغرافیای نفت است. ذخایر نفت به‌شدت در خاورمیانه متمرکز بود، در حالی که استخراج مواد معدنی حیاتی امروزه در سراسر آمریکای لاتین، آفریقا، استرالیا، آسیای جنوب شرقی و چین پراکنده است. اما گلوگاه واقعی استخراج نیست؛ بلکه فرآوری و پالایش است، جایی که چین سهم بازار غالب را در تقریباً تمامی مواد معدنی اصلی در اختیار دارد و تقریباً ۸۵ درصد از تولید مواد فعال کاتدی و بیش از ۹۰ درصد از تولید مواد فعال آندی  را تأمین می‌کند.

این امر ساختاری ژئوپلیتیک ایجاد می‌کند که برخلاف عصر نفت است: به‌جای یک کارتل تولیدکننده مانند اوپک که منبع را کنترل کند، یک ابرقدرت فرآوری ابزارهای تبدیل مواد خام به نهاده‌های صنعتی قابل استفاده را کنترل می‌کند. در نتیجه، بسیاری از کشورهای غربی به‌شدت به چین برای اجزای سازنده انرژی پاک وابسته هستند، حتی زمانی که مواد معدنی خام در جای دیگری استخراج می‌شوند.

دو مسابقه منابع و رقابت ژئوپلیتیک

بار دیگر، تعداد کمی از بازیگران منابع ضروری برای قدرت اقتصادی و نظامی را کنترل می‌کنند. بار دیگر، قدرت‌های بزرگ از طریق سرمایه‌گذاری، دیپلماسی و توافق‌نامه‌های استراتژیک برای تضمین عرضه رقابت می‌کنند. و بار دیگر، کشورهای در حال توسعه غنی از منابع خود را مورد توجه قدرت‌های جهانی می‌بینند که نگرانی‌های آشنایی را در مورد نفرین منابع(Resource Curse)، قدرت چانه‌زنی نابرابر و تخریب محیط زیست ایجاد می‌کند. مواد معدنی، مانند نفت، در حال تبدیل شدن به ابزارهای اهرم استراتژیک و انگیزه‌هایی برای اتحادهای جدید و سیاست خارجی هستند. با این وجود، تفاوت‌ها به همان اندازه مهم هستند. برخلاف نفت، مواد معدنی حیاتی برای ساخت کامودیتیهای سرمایه‌ای مانند خودروها، شبکه‌ها و توربین‌ها استفاده می‌شوند. این بدان معناست که وابستگی در طول ساخت سیستم انرژی پاک متمرکز است، نه به‌طور نامحدود. با گذشت زمان، بازیافت و نوآوری فناوری می‌تواند این وابستگی را کاهش دهد و به ژئوپلیتیک مواد معدنی ساختاری پویاتر و احتمالاً موقتی‌تر در مقایسه با مرکزیت مداوم نفت ببخشد.



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

Geosolutions

مشاوره در حوزه های زمین شناسی، معدن، سرمایه گذاری

Geosolutions

مشاوره و اجرای مطالعات در زمینه های متنوع علوم زمین(مخاطرات زمین شناسی، اکتشاف معدن، آبهای زیرزمینی و ...)، انجام مطالعات مربوطه، خدمات ژئوفیزیک مهندسی و اکتشافی، مطالعات سنجش از دور، مشاوره سرمایه گذاری تخصصی و ..
تماس از طریق تلگرام با آی دی: geosolutionsir@
تماس از طریق ایمیل به نشانی: geosolutionsir@gmail.com
09100625034

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
Cryptocurrency Prices by Coinlib

نفت ستون فقرات نظم جهانی قدیم بود و مواد معدنی حیاتی، سنگ بنای نظم نوین هستند.

نفت تقریباً از زمان جنگ جهانی اول به بعد، به سوخت غالب برای حمل‌ونقل، صنعت و ارتش تبدیل شد. پس از این منازعه، نفت فراتر از یک کامودیتی صرف بود؛ در واقع، نفت به سیستم‌عامل جامعه صنعتی مبدل گشت. این ماده نیروی محرکه حمل‌ونقل، صنایع سنگین و کشاورزی مکانیزه بود و ارتش‌های مدرن را پشتیبانی می‌کرد. تا زمان جنگ جهانی دوم، نفت دیگر تنها یک سوخت نبود؛ بلکه شریان حیاتی قدرت ملی محسوب می‌شد. این امر نفت را عمیقاً در تار و پود تمامی صنایع جای داد، زیرا هیچ جایگزین سریعی برای نفت در حمل‌ونقل یا صنایع سنگین وجود نداشت، تقاضا به‌شدت بی‌کشش بود و حتی اختلالات کوچک نیز منجر به بحران اقتصادی می‌شد. بنابراین، ملت‌ها دستیابی به نفت را نه به‌عنوان یک هدف اقتصادی عادی، بلکه به‌عنوان یک ضرورت اصلی امنیت ملی دنبال می‌کردند.

در نیمه اول قرن، سیاست‌های نفتی تحت سلطه گروه کوچکی از شرکت‌های غربی معروف به هفت خواهر (Seven Sisters) از جمله Standard Oil، Shell، BP  و غیره بود. این شرکت‌ها اکثریت ذخایر جهان در خارج از ایالات متحده را کنترل می‌کردند. قدرت آن‌ها ناشی از امتیازات انحصاری بلندمدتی بود که اغلب با دولت‌های استعماری یا ضعیف مذاکره می‌کردند. در بسیاری از مناطق، به‌ویژه خاورمیانه، شرکت‌های غربی عملاً به‌عنوان مدیران استعماری صنعت نفت عمل می‌کردند.

استفاده از نفت به‌عنوان سلاح سیاسی

پس از جنگ جهانی دوم و موج استعمارزدایی، دولت‌های تازه استقلال‌یافته شروع به ایستادگی در برابر این سلطه شرکتی کردند. نتیجه این امر تشکیل سازمان کشورهای صادرکننده نفت (OPEC) در سال ۱۹۶۰ بود؛ تلاشی جمعی توسط کشورهای تولیدکننده نفت (در ابتدا ایران، عراق، کویت، عربستان سعودی و ونزوئلا) برای به دست آوردن کنترل بیشتر بر سطوح تولید و قیمت‌ها. در دهه ۱۹۷۰، اعضای اوپک صنایع نفت خود را ملی کردند و به کنترل هفت خواهر پایان دادند. این تغییر به کشورهای تولیدکننده قدرت ژئوپلیتیک بی‌سابقه‌ای بخشید.

تحریم نفتی اعراب در سال ۱۹۷۳، که در جریان جنگ اعراب و اسرائیل آغاز شد، نشان داد که نفت می‌تواند به‌عنوان یک سلاح استراتژیک استفاده شود؛ تولیدکنندگان عرب با محدود کردن عرضه، یک شوک اقتصادی جهانی ایجاد کردند، قیمت نفت را چهار برابر نمودند و اولویت‌های سیاست خارجی غرب را تغییر دادند. شوک دوم پس از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ رخ داد و این بحران‌ها روشن ساخت که سیاست‌های نفتی می‌تواند کل اقتصادهای جهانی را بی‌ثبات کرده و اتحادهای جهانی را دوباره سامان دهد. تا اواخر قرن بیستم، جهان یک معماری امنیتی کامل پیرامون نفت بنا کرده بود که شامل اتحادها، پایگاه‌های نظامی، گشت‌های دریایی در خطوط کشتیرانی و تعهدات دیپلماتیک به پادشاهی‌های غنی از نفت می‌شد. از بحران سوئز تا جنگ ایران و عراق و جنگ‌های متعدد به رهبری ایالات متحده، نفت بارها هم به‌عنوان پس‌زمینه و هم به‌عنوان محرک درگیری‌های جهانی عمل کرد. هیچ منبع دیگری ژئوپلیتیک یک قرن کامل را تا این حد ساختاردهی نکرده بود.

چرا مواد معدنی در قرن بیست و یکم اهمیت دارند؟

با این حال، تقلا برای مواد معدنی حیاتی مانند لیتیوم، کبالت، نیکل، مس  و عناصر نادر خاکی در قرن بیست و یکم نقشی مشابه نقش نفت در قرن بیستم ایفا می‌کند. این مواد معدنی برای فناوری‌های انرژی پاک مانند خودروهای الکتریکی(EVs)، باتری‌ها، پنل‌های خورشیدی، توربین‌های بادی و زیرساخت شبکه برق ضروری هستند. هم‌زمان با شتاب گرفتن جهان به سوی کربن‌زدایی، پیش‌بینی می‌شود که تقاضا برای بسیاری از این مواد معدنی چندین برابر شود. مواد معدنی حیاتی در حال جاسازی شدن در ماشین‌آلات اصلی قدرت‌های مدرن هستند و استراتژی‌های صنعتی و توزیع جهانی نفوذ اقتصادی را شکل می‌دهند.

تعامل استخراج در مقابل فرآوری

با این حال، جغرافیا متفاوت از جغرافیای نفت است. ذخایر نفت به‌شدت در خاورمیانه متمرکز بود، در حالی که استخراج مواد معدنی حیاتی امروزه در سراسر آمریکای لاتین، آفریقا، استرالیا، آسیای جنوب شرقی و چین پراکنده است. اما گلوگاه واقعی استخراج نیست؛ بلکه فرآوری و پالایش است، جایی که چین سهم بازار غالب را در تقریباً تمامی مواد معدنی اصلی در اختیار دارد و تقریباً ۸۵ درصد از تولید مواد فعال کاتدی و بیش از ۹۰ درصد از تولید مواد فعال آندی  را تأمین می‌کند.

این امر ساختاری ژئوپلیتیک ایجاد می‌کند که برخلاف عصر نفت است: به‌جای یک کارتل تولیدکننده مانند اوپک که منبع را کنترل کند، یک ابرقدرت فرآوری ابزارهای تبدیل مواد خام به نهاده‌های صنعتی قابل استفاده را کنترل می‌کند. در نتیجه، بسیاری از کشورهای غربی به‌شدت به چین برای اجزای سازنده انرژی پاک وابسته هستند، حتی زمانی که مواد معدنی خام در جای دیگری استخراج می‌شوند.

دو مسابقه منابع و رقابت ژئوپلیتیک

بار دیگر، تعداد کمی از بازیگران منابع ضروری برای قدرت اقتصادی و نظامی را کنترل می‌کنند. بار دیگر، قدرت‌های بزرگ از طریق سرمایه‌گذاری، دیپلماسی و توافق‌نامه‌های استراتژیک برای تضمین عرضه رقابت می‌کنند. و بار دیگر، کشورهای در حال توسعه غنی از منابع خود را مورد توجه قدرت‌های جهانی می‌بینند که نگرانی‌های آشنایی را در مورد نفرین منابع(Resource Curse)، قدرت چانه‌زنی نابرابر و تخریب محیط زیست ایجاد می‌کند. مواد معدنی، مانند نفت، در حال تبدیل شدن به ابزارهای اهرم استراتژیک و انگیزه‌هایی برای اتحادهای جدید و سیاست خارجی هستند. با این وجود، تفاوت‌ها به همان اندازه مهم هستند. برخلاف نفت، مواد معدنی حیاتی برای ساخت کامودیتیهای سرمایه‌ای مانند خودروها، شبکه‌ها و توربین‌ها استفاده می‌شوند. این بدان معناست که وابستگی در طول ساخت سیستم انرژی پاک متمرکز است، نه به‌طور نامحدود. با گذشت زمان، بازیافت و نوآوری فناوری می‌تواند این وابستگی را کاهش دهد و به ژئوپلیتیک مواد معدنی ساختاری پویاتر و احتمالاً موقتی‌تر در مقایسه با مرکزیت مداوم نفت ببخشد.

۰۴/۰۹/۰۷