استارتآپ تحت حمایتBHP، نخستین محموله مس را در کارخانه لیچینگ شیلی تحویل داد
یک استارتآپ شیلیایی تحت حمایت گروه BHP اعلام کرد که نخستین کاتدهای مس خود را از یک واحد آزمایشی (demonstration plant) واقع در یک سایت معدنی در شمال شیلی تحویل داده است، آن هم در شرایطی که صنعت مس به دنبال استخراج حداکثری فلز از سنگهای معدنی با عیار پایینتر است.
این دو شرکت در بیانیهای که روز سهشنبه منتشر شد اعلام کردند که شرکتCeibo، این فلز را با استفاده از یک فرآیند لیچینگ انحصاری از سنگهای معدنی سولفیدی در معدنی متعلق به شرکت Cia. Minera San Geronimo یا CMSG استخراج کرده است.
شرکت Ceibo و شرکتهایی نظیر Jetti Resources و همچنین پروژه Nuton متعلق به گروه Rio Tinto، به دنبال عرضه کاتالیزورهایی برای آزادسازی مس از سنگهای معدنی با عیار پایین هستند؛ سنگهایی که پیش از این، معدنکاران فرآوری آنها را بسیار پرهزینه و دشوار میدانستند. با توجه به دشوارتر شدن اکتشاف و توسعه ذخایر جدید، لیچینگ راهی برای افزایش و تداوم تولید در معادن موجود فراهم میکند، آن هم در زمانی که این صنعت برای پاسخگویی به جهش پیشبینیشده در تقاضا، در تکاپو است.
فرآیند شرکت Ceibo مس را از سنگهای معدنی سولفیدی با استفاده از کارخانههای موجود استخراج میکند، به طوری که واکنشهای الکتروشیمیایی، نرخهای بازیابی را در چرخههای کوتاهتر تقویت میکنند. این شرکت همچنین با Glencore Plc بر روی یک فرآیند لیچینگ در معدن Lomas Bayas متعلق به Glencore در شیلی همکاری میکند.
شرکتهای BHP Ventures و Energy Impact Partners در دور تأمین مالی شرکت Ceibo در سال ۲۰۲۳ مشارکت کردند و به جمع سرمایهگذارانی مانند Khosla Ventures پیوستند.
تحلیل و جمع بندی
این گزارش، هرچند در نگاه اول به یک دستاورد عملیاتی کوچک از یک استارتآپ اشاره دارد، اما برای تحلیلگران بازار کامودیتی، یک سیگنال بسیار مهم از تحولی ساختاری در سمت عرضه مس محسوب میشود. اهمیت موضوع نه در حجم تولید اولیه، بلکه در "اثبات مفهوم" یک فناوری کلیدی برای آینده صنعت مس نهفته است.
۱. بستر کمی و چالش ساختاری بازار مس
بازار مس در اواسط سال ۲۰۲۵ با یک چالش دوگانه مواجه است: از یک سو، تقاضای ساختاری ناشی از گذار به انرژیهای پاک (خودروهای برقی، توسعه شبکه برق، انرژیهای تجدیدپذیر) و رشد مراکز داده هوش مصنوعی، چشمانداز تقاضا را به شدت صعودی نگه داشته است. از سوی دیگر، سمت عرضه با مشکلات بنیادین روبروست:
افت عیار سنگ معدن: طی ۱۵ سال گذشته، میانگین عیار مس در معادن بزرگ جهان، به ویژه در شیلی و پرو، بیش از ۳۰ درصد کاهش یافته است. این به معنای نیاز به جابجایی و فرآوری حجم بسیار بیشتری از سنگ برای تولید هر تن مس است که مستقیماً هزینههای عملیاتی (OPEX) را افزایش میدهد.
محدودیت پروژههای جدید(Greenfield) : پروژههای بزرگ جدید با موانع جدی در زمینه اخذ مجوزهای محیط زیستی و اجتماعی(ESG)، هزینههای سرمایهای (CAPEX) بسیار بالا (بیش از ۳ تا ۴ میلیارد دلار برای یک معدن متوسط) و زمانبندی طولانی (۱۰ تا ۱۵ سال از اکتشاف تا تولید) مواجه هستند.
غلبه سنگهای سولفیدی: بیش از ۷۰ درصد از منابع مس جهان به شکل سولفیدی (عمدتاً کالکوپیریت) وجود دارد. فرآوری سنتی این نوع سنگها نیازمند فرآیندهای پرعیارسازی (Concentration) و ذوب (Smelting) است که هم سرمایهبر و هم انرژیبر بوده و کربندیاکسید زیادی منتشر میکنند.
۲. اهمیت استراتژیک فناوری لیچینگ جدید
فناوریهایی کهCeibo، Jetti Resources و Nuton (متعلق بهRio Tinto ) در حال توسعه آن هستند، مستقیماً به قلب این مشکلات میزند:
هدفگذاری منابع دستنخورده: این فناوریها امکان فرآوری اقتصادی تودههای عظیم سنگهای سولفیدی کمعیار (Low-Grade Sulphide Dumps) را فراهم میکنند که در حال حاضر به عنوان باطله در معادن بزرگ دپو شدهاند. حجم این منابع بالقوه به میلیونها تن مس بالغ میشود.
تغییر منحنی هزینه: فرآیندهای جدید لیچینگ از طریق حذف نیاز به ساخت کارخانههای پرعیارسازی و ذوب، هزینههای سرمایهای را به شدت کاهش میدهند. همچنین، مصرف انرژی پایینتر در مقایسه با ذوب، هزینههای عملیاتی را کاهش داده و این پروژهها را در چارک اول یا دوم منحنی هزینه جهانی (Global Cost Curve) قرار میدهد. این امر میتواند در بلندمدت سقف قیمت مس را تحت تأثیر قرار دهد.
افزایش تولید از داراییهای موجود(Brownfield Expansion): برای غولهای معدنی مانند BHP وGlencore، این فناوری یک استراتژی دفاعی و هوشمندانه است. آنها میتوانند بدون نیاز به اکتشافات جدید و درگیری با جوامع محلی، عمر معادن فعلی خود را افزایش داده و تولید را به شکلی پایدار بالا ببرند. این یک مزیت رقابتی تعیینکننده است.
۳. تحلیل کمی و چشمانداز بازار
در تاریخ ۶ ژوئن ۲۰۲۵، قیمت مس در بورس فلزات لندن (LME) در محدوده ۱۰,58۰ دلار بر تن معامله میشود که نشاندهنده تداوم کسری ساختاری در بازار است.
تأثیر کوتاهمدت (تا ۱۸ ماه آینده): تأثیر این خبر بر توازن بازار صفر است. تولید این واحد آزمایشی ناچیز بوده و صرفاً جنبه تحقیقاتی دارد. بازار همچنان تحت تأثیر عوامل کلان اقتصادی، اختلالات احتمالی در عرضه (مانند اعتصابات در پرو یا شیلی) و دادههای تقاضا از سوی چین خواهد بود.
تأثیر میانمدت و بلندمدت (۳ تا ۱۰ سال آینده): اینجاست که اهمیت موضوع نمایان میشود. اگر این فناوریها تا سالهای 2030-2028 به مقیاس تجاری برسند، میتوانند به طور بالقوه سالانه بین ۵۰۰ هزار تا ۱.۵ میلیون تن مس جدید به عرضه جهانی اضافه کنند. این حجم، برای پر کردن شکاف عرضه و تقاضایی که بسیاری از موسسات تحلیلی مانند Wood Mackenzie و CRU برای اواخر این دهه و اوایل دهه آینده پیشبینی کردهاند، کافی است. بنابراین، این تحول یک ریسک نزولی جدی برای پیشبینیهای قیمت بسیار بالا (مثلاً ۱۵,۰۰۰ یا ۲۰,۰۰۰ دلار بر تن) در بلندمدت ایجاد میکند.
۴. ریسکها و موانع پیش رو
موفقیت نهایی این فناوریها قطعی نیست. چالشهای اصلی عبارتند از:
مقیاسپذیری(Scalability): موفقیت در یک واحد آزمایشی به معنای موفقیت در مقیاس صنعتی با صدها هزار تن ماده معدنی نیست.
مصرف آب: فرآیندهای لیچینگ به شدت به آب وابستهاند. در مناطق خشکی مانند بیابان آتاکاما در شمال شیلی، تأمین آب یک چالش بزرگ عملیاتی، اقتصادی و اجتماعی است.
اقتصاد فرآیند: نرخ بازیابی نهایی، سرعت چرخه لیچینگ و هزینه کاتالیزورهای اختصاصی، تعیینکننده صرفه اقتصادی این پروژهها در قیمتهای مختلف مس خواهد بود.
جمعبندی
گزارش تحویل نخستین کاتد مس توسط استارتآپCeibo، یک نقطه عطف نمادین اما استراتژیک برای صنعت جهانی مس است. این رویداد، تحقق یک راهحل فناورانه برای بزرگترین معضل بلندمدت این صنعت، یعنی افت عیار سنگ معدن و هزینههای بالای فرآوری سنگهای سولفیدی را یک گام به واقعیت نزدیکتر میکند. غولهای معدنی با سرمایهگذاری در این حوزه، نه تنها به دنبال افزایش تولید، بلکه در حال بازآرایی ساختار هزینه و کاهش ریسکهای عملیاتی و محیط زیستی خود در آینده هستند.
نکات برجسته
راهحل برای بحران عرضه: این فناوری مستقیماً چالش افت عیار و پیچیدگی فرآوری سنگهای سولفیدی (که بیش از ۷۰ درصد منابع مس را تشکیل میدهند) را هدف قرار داده است.
پتانسیل تغییر بازی: در صورت موفقیت تجاری، لیچینگ سولفیدی میتواند با هزینه سرمایهای و عملیاتی پایینتر، میلیونها تن مس را از منابعی که قبلاً غیراقتصادی تلقی میشدند، وارد چرخه تولید کند.
اهمیت استراتژیک برای بزرگان بازار: سرمایهگذاری شرکتهایی مانندBHP، Rio Tinto و Glencore نشان میدهد که این فناوری یک گزینه جانبی نیست، بلکه بخشی کلیدی از استراتژی بلندمدت آنها برای حفظ و افزایش تولید و بهبود مزیت رقابتی است.
تأثیر بر چشمانداز قیمت: اگرچه تأثیر فوری بر بازار وجود ندارد، اما این پیشرفت فناورانه یک متغیر جدید و مهم را به مدلهای پیشبینی بلندمدت عرضه و تقاضا اضافه میکند و میتواند به عنوان یک عامل تعدیلکننده برای پیشبینیهای بسیار خوشبینانه از قیمت مس در افق ۵ تا ۱۰ ساله عمل کند.
توصیهها برای فعالان بازار
رصد دقیق: تحلیلگران باید پیشرفت تجاریسازی و مقیاسپذیری فناوریهای شرکتهایCeibo، Jetti Resources و Nuton را به دقت زیر نظر داشته باشند.
بازنگری مدلهای بلندمدت: لازم است در مدلهای عرضه بلندمدت، سناریوهای مختلفی برای ورود حجمهای متفاوت تولید از این طریق لحاظ شود.
تمرکز بر عوامل کلیدی: موفقیت این پروژهها به سه عامل حیاتی بستگی خواهد داشت: نرخ بازیابی، دسترسی به آب و موقعیت نهایی بر روی منحنی هزینه جهانی. این معیارها باید به طور مداوم ارزیابی شوند.