شرکتهای جهانی معدنی با وجود فشارهای فزاینده، در سال ۲۰۲۴ سودی معادل ۷۰۰ میلیارد دلار کسب کردند
بر اساس گزارش تازه منتشر شده Global Materials Perspective 2025از شرکتMcKinsey، صنعت جهانی فلزات و معدن در سال گذشته یکی از قویترین عملکردهای مالی خود در دو دهه اخیر را به ثبت رساند و با وجود کاهش ۶ درصدی درآمد، سودی معادل ۷۰۰ میلیارد دلار کسب کرد.
این گزارش نشان میدهد در حالی که سودآوری همچنان قدرتمند است، این بخش با چالشهای فزایندهای ناشی از کاهش عیار سنگ معدن، شرایط پیچیده استخراج، و استانداردهای سختگیرانهتر زیستمحیطی و کارگری مواجه است. به گفتهMcKinsey، تمام این عوامل منجر به افزایش هزینهها و کاهش حاشیه سود میشوند و این شرکت اشاره میکند که سرمایهگذاری پایدار در فناوری، برقیسازی و ابزارهای دیجیتال برای حفظ دستاوردهای بهرهوری حیاتی خواهد بود.
کانونهای سود از زغالسنگ و فولاد به سمت مس، طلا و آلومینیوم تغییر مسیر دادهاند، در حالی که بهرهوری از سال ۲۰۱۸ سالانه حدود ۱ درصد افزایش یافته که این رشد عمدتاً در آمریکای لاتین و آمریکای شمالی متمرکز بوده است. ساختار صنعت همچنان در حال تجزیه شدن است: سهم بازار ۱۰ شرکت برتر معدنی از ۶۰ درصد در سال ۲۰۰۰ به ۳۰ درصد در سال ۲۰۱۵ کاهش یافته و از آن زمان تاکنون در همین سطح باقی مانده است.
تغییرات منطقهای در حال شکلدهی مجدد به این بخش هستند. چین و آمریکای شمالی سهم خود را افزایش دادهاند، در حالی که سهم اروپا به ۱۱ درصد کاهش یافته است. سهم فولاد از کل ارزش بازار از سال ۲۰۰۰ به نصف کاهش یافته و اکنون به ۱۰ درصد رسیده است. تقاضا همچنان پایدار باقی مانده و انتظار میرود بیش از نیمی از رشد پیشبینیشده تا سال ۲۰۳۵ از مواد مورد نیاز برای گذار انرژی تأمین شود. McKinsey اشاره میکند که مراکز داده هوش مصنوعی به تنهایی میتوانند تا سال ۲۰۳۰ باعث افزایش ۳ درصدی تقاضای جهانی مس شوند که این امر تأثیر فزاینده فناوری بر بازارهای مواد خام را برجسته میسازد.
پیشتازی آسیا
پیشبینی میشود کشورهای آسیایی بر رشد تقاضا مسلط شوند و تا سال ۲۰۳۵ بیش از ۴۵ درصد از توسعه جهانی را به خود اختصاص دهند. تأمین این تقاضا نیازمند ۴.۷ تریلیون دلار سرمایهگذاری، ۲۷۰ گیگاوات ظرفیت جدید تولید برق و ایجاد ۳۵۰,۰۰۰ شغل جدید در سراسر جهان خواهد بود. با وجود فشارها، بازارهای سرمایه همچنان قدرتمند هستند و بازده کل سهامداران ۳.۵ برابر و ارزش بازار از سال ۲۰۱۵ دو برابر شده است.
این گزارش چهار تغییر کلیدی را نسبت به نسخه سال گذشته شناسایی میکند: افزایش ملیگرایی منابع، شتابگیری تقاضای مواد اولیه از سوی فناوریهای هوش مصنوعی، بهبود محسوس بهرهوری ناشی از هوش مصنوعی مولد و اتوماسیون، و کند شدن روند کربنزدایی. این موضوع بهویژه در صنعت فولاد اروپا صادق است، جایی که تقریباً یکسوم پروژههای برنامهریزیشده به تعویق افتاده یا لغو شدهاند.
حضور پررنگ زغالسنگ
در همین حال، تولید زغالسنگ حرارتی به رکورد هشت گیگاتن رسید که نشاندهنده پیشرفتی ناهمگون در گذار انرژی است. با این حال، چشمانداز تقاضای بلندمدت به لطف رشد جمعیت، گسترش طبقات متوسط و پذیرش فناوریهای کمکربن، همچنان مثبت باقی مانده است.
McKinsey سه فرصت استراتژیک را برای رهبران این صنعت ترسیم میکند: گسترش به مناطق جغرافیایی جدید و مواد حیاتی، بهرهگیری از هوش مصنوعی و اتوماسیون برای حفظ بهرهوری، و پیگیری کربنزدایی عملگرایانه و مقرونبهصرفه. با توجه به اینکه ۳۰ تا ۵۰ درصد از عملکرد برتر سهامداران ناشی از تصمیمات عملیاتی است، رشد منضبط و نوآوری کلید موفقیت پایدار خواهد بود.
گزارش اینگونه نتیجهگیری میکند: موفقیت در صنعت فلزات و معدن به بهبود بهرهوری و ارائه راهحلهای پایدار بستگی خواهد داشت. آنهایی که مایل به اقدام قاطعانه باشند، بهترین موقعیت را برای بهرهمندی از فرصتهای پیش رو خواهند داشت.
تصویر ارائه شده، نمودار میلهای است که کانونهای سود قبل از بهره، مالیات، انواع استهلاک (EBITDA) را بر اساس نوع کالا در سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ مقایسه میکند. این نمودار به روشنی تغییر ساختار سودآوری در صنعت معدن را به تصویر میکشد:
تحلیل دادهها: کل سود (EBITDA) صنعت از ۰.۸ تریلیون دلار در سال ۲۰۲۳ به ۰.۷ تریلیون دلار در سال ۲۰۲۴ کاهش یافته است. سهم زغالسنگ حرارتی از ۲۷ درصد به ۲۳ درصد و سهم زنجیره ارزش فولاد از ۳۸ درصد به ۳۵ درصد کاهش یافته است. در مقابل، سهم طلا از ۱۰ درصد به ۱۸ درصد، سهم مس از ۹ درصد به ۱۱ درصد و سهم آلومینیوم از ۴ درصد به ۶ درصد افزایش یافته است.
ارتباط با گزارش: این دادهها بهطور مستقیم یافتههای کلیدی گزارش را تأیید میکنند که «کانونهای سود از زغالسنگ و فولاد به سمت مس، طلا و آلومینیوم تغییر مسیر دادهاند». این تغییر نشاندهنده اهمیت فزاینده فلزات مرتبط با گذار انرژی و داراییهای امن مانند طلا، در مقابل کالاهای سنتی صنعتی و انرژیزا است.
پیامدهای بازار: این روند بیانگر آن است که سرمایهگذاران و شرکتهای معدنی در حال تعدیل استراتژیهای خود برای تمرکز بر فلزاتی هستند که از روندهای کلان جهانی مانند دیجیتالیشدن، توسعه هوش مصنوعی و گذار به انرژیهای پاک بهرهمند میشوند. کاهش سهم زغالسنگ و فولاد نیز میتواند بازتابی از فشارهای زیستمحیطی و کند شدن رشد در برخی بخشهای صنعتی سنتی باشد.
تحلیل و جمعبندی
صنعت جهانی معدن در سال ۲۰۲۴ با وجود کاهش درآمد، سودآوری ۷۰۰ میلیارد دلاری خود را حفظ کرده است، اما در نقطه عطف استراتژیکی قرار دارد. کانون سود به سمت فلزات کلیدی برای گذار انرژی (مس و آلومینیوم) و طلا در حال تغییر است. چالشهای اصلی شامل افزایش هزینههای عملیاتی، ملیگرایی منابع و کندی در پروژههای کربنزدایی است. در مقابل، فناوریهایی مانند هوش مصنوعی هم تقاضا برای مواد اولیه (مانند مس) را افزایش داده و هم راهحلهایی برای بهبود بهرهوری ارائه میدهند. سرمایهگذاری موفق نیازمند تمرکز بر شرکتهایی است که از نظر عملیاتی کارآمد، از نظر فناوری پیشرو و در مدیریت ریسکهای ژئوپلیتیکی توانمند هستند.
تحلیل کمّی
گزارش McKinsey تصویری مبتنی بر داده از صنعتی قدرتمند اما تحت فشار ارائه میدهد:
عملکرد مالی: سود خالص ۷۰۰ میلیارد دلاری در سال ۲۰۲۴ علیرغم کاهش ۶ درصدی درآمد، نشاندهنده مدیریت هزینه و قیمتهای مطلوب در بخشهای کلیدی است.
بهرهوری: رشد سالانه ۱ درصدی بهرهوری از سال ۲۰۱۸، هرچند اندک، نشاندهنده تأثیر مثبت فناوری و بهینهسازی عملیات است، بهویژه در قاره آمریکا.
ساختار بازار: کاهش سهم بازار ۱۰ شرکت برتر به ۳۰ درصد، حاکی از یک بازار چندقطبی و رقابتیتر است که فرصتهایی را برای بازیگران کوچکتر و تخصصیتر فراهم میکند.
تقاضای آینده: پیشبینی میشود بیش از ۴۵ درصد از رشد تقاضا تا سال ۲۰۳۵ از آسیا نشأت بگیرد و نیمی از کل تقاضای جدید به مواد مرتبط با گذار انرژی اختصاص یابد. این امر نیازمند سرمایهگذاری عظیم ۴.۷ تریلیون دلاری در سطح جهان است.
روندهای نوظهور: تقاضای ۳ درصدی مس تنها از سوی مراکز داده هوش مصنوعی تا سال ۲۰۳۰، یک متغیر جدید و قدرتمند در معادلات بازار است که پیش از این کمتر مورد توجه قرار گرفته بود.
چالش زغالسنگ: تولید ۸ گیگاتنی زغالسنگ حرارتی نشان میدهد که گذار انرژی یک فرآیند خطی نیست و تقاضا برای منابع انرژی سنتی همچنان قدرتمند است و این موضوع ریسکهایی را برای سیاستهای اقلیمی ایجاد میکند.
تحلیل کیفی و ژئوپلیتیک
چهار تغییر کلیدی که گزارش به آنها اشاره کرده، چشمانداز کیفی بازار را تعریف میکنند:
ملیگرایی منابع: این پدیده، بزرگترین ریسک ژئوپلیتیکی برای صنعت معدن است. کشورهایی مانند شیلی (برای لیتیوم و مس) یا اندونزی (برای نیکل) با وضع مالیاتهای سنگینتر، محدودیتهای صادراتی یا الزامات فرآوری داخلی، به دنبال کسب ارزش بیشتری از منابع طبیعی خود هستند. این سیاستها زنجیره تأمین جهانی را مختل کرده، ریسک سرمایهگذاری را افزایش داده و به نوسانات قیمتی دامن میزند. برای مصرفکنندگان صنعتی (مانند خودروسازان برقی)، این به معنای عدم قطعیت در تأمین و افزایش هزینههاست.
تأثیر شگرف هوش مصنوعی: هوش مصنوعی یک شمشیر دولبه است. از یک سو، با بهینهسازی فرآیندهای اکتشاف، استخراج و فرآوری، بهرهوری را افزایش میدهد. از سوی دیگر، با افزایش تقاضا برای ساخت مراکز داده، فشار بر عرضه فلزاتی مانند مس را به شدت بالا میبرد.
بهرهوری فناورانه: استفاده از اتوماسیون و هوش مصنوعی مولد دیگر یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت برای بقا در شرایطی است که عیار معادن رو به کاهش و هزینهها رو به افزایش است. شرکتهایی که در این زمینه پیشگام باشند، مزیت رقابتی پایداری کسب خواهند کرد.
کندی در کربنزدایی: تعویق یا لغو پروژههای فولاد سبز در اروپا، نشاندهنده چالشهای اقتصادی و فنی در مسیر کربنزدایی صنایع سنگین است. این روند میتواند تقاضا برای کالاهایی مانند زغالسنگ را در کوتاهمدت و میانمدت بالا نگه دارد اما شرکتها را با ریسکهای نظارتی و اعتباری در بلندمدت مواجه میکند.
تحلیل سناریو
بر اساس چالشهای ذکر شده، سه سناریو برای آینده صنعت قابل تصور است:
سناریوی اول (خوشبینانه - جهش فناورانه): در این سناریو، نوآوریهای مبتنی بر هوش مصنوعی و اتوماسیون به سرعت بهرهوری را افزایش داده و هزینههای عملیاتی را کاهش میدهند. تقاضای پایدار برای فلزات گذار انرژی، قیمتها را در سطح بالایی حفظ میکند و سرمایهگذاریهای جدید را تشویق میکند. همکاریهای بینالمللی بر ملیگرایی منابع غلبه کرده و زنجیرههای تأمین باثبات میشوند.
سناریوی دوم (بدبینانه - تله منابع): ملیگرایی منابع تشدید شده و به جنگهای تجاری بر سر مواد حیاتی منجر میشود. زنجیرههای تأمین از هم گسسته شده و قیمتها به شدت نوسان میکنند. سرمایهگذاری در پروژههای جدید به دلیل ریسک بالای سیاسی متوقف میشود و جهان با کمبود عرضه در فلزات کلیدی مواجه میشود که این امر گذار انرژی را به تأخیر میاندازد.
سناریوی سوم (ادامه وضع موجود - رشد ناهمگون): صنعت به صورت دوقطبی به حرکت خود ادامه میدهد. شرکتهای بزرگ و فناورمحور که در مناطق باثبات سیاسی فعالیت میکنند، به سودآوری خود ادامه میدهند. همزمان، شرکتهای کوچکتر در مناطق پرریسک با چالشهای عملیاتی و مالی دستوپنجه نرم میکنند. بازار شاهد دورههایی از نوسان قیمت خواهد بود و پیشرفت در زمینه کربنزدایی کند و منطقهای باقی میماند. این سناریو فرصتهایی برای سرمایهگذاران زیرک که توانایی تحلیل ریسک منطقهای را دارند ایجاد میکند، اما ریسک بالایی نیز به همراه دارد.
ذینفعان کلیدی
شرکتهای معدنی: با چالش بهینهسازی سبد دارایی خود مواجه هستند. آنها باید بین سرمایهگذاری در فلزات آیندهنگر (مس، لیتیوم) و کسب سود از کالاهای سنتی (زغالسنگ) تعادل برقرار کنند. سرمایهگذاری در فناوری برای کاهش هزینه و مدیریت ریسکهای ژئوپلیتیکی از طریق تنوعبخشی جغرافیایی، اولویت اصلی آنهاست.
سرمایهگذاران بورسی: بازدهی ۳.۵ برابری از سال ۲۰۱۵ جذاب است، اما ریسکها نیز افزایش یافتهاند. سرمایهگذاران باید فراتر از گزارشهای مالی، به تحلیل پایداری عملیاتی، استراتژیهای زیستمحیطی و میزان آسیبپذیری شرکتها در برابر ملیگرایی منابع توجه کنند.
مصرفکنندگان صنعتی (خودروسازان، صنایع انرژی): با ریسک جدی در تأمین مواد اولیه مواجهاند. آنها باید به دنبال عقد قراردادهای بلندمدت، سرمایهگذاری مستقیم در پروژههای معدنی، یا توسعه فناوریهای بازیافت باشند تا از نوسانات قیمتی و کمبود عرضه در امان بمانند.
دولتها: کشورهای صاحب منابع به دنبال سهم بیشتری از سود هستند، اما باید مراقب باشند که با سیاستهای سختگیرانه، سرمایهگذاری خارجی را فراری ندهند. کشورهای مصرفکننده نیز باید استراتژیهای امنیت منابع ملی خود را تدوین کرده و از دیپلماسی برای تضمین تأمین پایدار استفاده کنند.
جمع بندی
صنعت جهانی معدن در سال ۲۰۲۴ در یک وضعیت متناقض قرار دارد: از یک سو به دلیل تقاضای بالا برای فلزات کلیدی، سودآوری بیسابقهای را تجربه میکند و از سوی دیگر با فشارهای ساختاری مانند افزایش هزینهها، ریسکهای ژئوپلیتیکی فزاینده و چالشهای گذار انرژی روبروست. آینده این صنعت در گرو توانایی آن برای نوآوری فناورانه، مدیریت ریسکهای سیاسی و حرکت به سوی پایداری است.
توصیهها
برای سرمایهگذاران
تمرکز بر سبد محصولات: در شرکتهایی سرمایهگذاری کنید که سبد محصولات متنوعی دارند و بهطور خاص در فلزات مرتبط با گذار انرژی و فناوری (مس، آلومینیوم، لیتیوم، نیکل) موقعیت قوی دارند.
تحلیل بهرهوری عملیاتی: شرکتهایی را انتخاب کنید که سابقه اثباتشدهای در استفاده از فناوری برای بهبود بهرهوری و کاهش هزینهها دارند.
ارزیابی ریسک ژئوپلیتیکی: از سرمایهگذاری متمرکز در شرکتهایی که عمده فعالیتشان در یک یا دو کشور با سابقه ملیگرایی منابع است، پرهیز کنید. تنوع جغرافیایی یک مزیت کلیدی است.
برای مصرفکنندگان صنعتی
ایمنسازی زنجیره تأمین: قراردادهای تأمین بلندمدت را در اولویت قرار دهید و برای کاهش وابستگی به یک منبع واحد، تأمینکنندگان خود را متنوع سازید.
سرمایهگذاری در بازیافت: با توجه به افزایش پیچیدگی استخراج، اقتصاد چرخشی و بازیافت فلزات اهمیت استراتژیک پیدا کرده است. سرمایهگذاری در این بخش میتواند امنیت تأمین را در بلندمدت افزایش دهد.
پوشش ریسک قیمت: از ابزارهای مالی برای محافظت در برابر نوسانات شدید قیمت مواد اولیه استفاده کنید تا ثبات بودجه و حاشیه سود خود را حفظ نمایید.
سلب مسئولیت: تحلیلها و دادههای ارائهشده در این گزارش صرفاً جنبه اطلاعرسانی و آموزشی دارند و نباید بهعنوان توصیه مالی، سرمایهگذاری یا تجاری تلقی شوند. بازارهای مالی و کامودیتی ذاتاً پرریسک و نوسانیاند و تصمیمگیری در این حوزهها نیازمند بررسی مستقل و مشاوره حرفهای است. تهیهکنندگان این گزارش هیچگونه مسئولیتی در قبال نتایج یا زیانهای احتمالی ناشی از اتکا به تحلیلهای درجشده بر عهده نمیگیرند.