Geosolutions

مشاوره در حوزه های زمین شناسی، معدن، سرمایه گذاری
چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، ۱۱:۰۲ ب.ظ

مهارت‌های هوش مصنوعی که شرکت‌ها خواهان آن‌ها هستند، کشورها می‌کوشند آن‌ها را فراهم کنند

همان‌طور که شرکت‌ها برای معرفی هوش مصنوعی در همه چیز، از جریان‌های کاری گرفته تا عملیات پشتیبانی، تلاش می‌کنند، برنامه‌های ارتقاء مهارت احتمالاً نقش مهمی در جذب سرمایه‌گذاری ایفا خواهند کرد.

در میان انبوه کلمات کلیدی مرتبط با هوش مصنوعی، شامل، اما نه محدود به، هوش مصنوعی عامل، هوش مصنوعی دموکراتیک، تقویت، اتوماسیون  و ابرهوش، یک موضوع وجود دارد که دغدغه اصلی شرکت‌ها و دولت‌ها در سراسر جهان است: مهارت‌های هوش مصنوعی.

طبق گزارش شرکت خدمات فناوری اطلاعات آمریکاییUST، بیش از سه‌چهارم شرکت‌ها با کمبود مهارت‌های هوش مصنوعی مواجه هستند. همچنین بر اساس مطالعه‌ای ازPwC، الزامات مهارتی برای بخش‌های متأثر از هوش مصنوعی، ۶۶ درصد سریع‌تر از سایر بخش‌ها در حال تغییر است.

برای پر کردن این شکاف، کشورها شروع به راه‌اندازی برنامه‌های ملی ارتقاء مهارت کرده‌اند تا نیروی کار خود را با نیازهای یک بازار کار در حال تغییر، بهتر تطبیق دهند. این برنامه‌ها احتمالاً در چشم‌انداز سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی اهمیت بیشتری پیدا خواهند کرد، زیرا شرکت‌ها شروع به در نظر گرفتن توانایی نیروی کار محلی برای استفاده موفقیت‌آمیز از ابزارهای هوش مصنوعی جهت دستیابی به نتایج تجاری می‌کنند. در سال‌های آینده، تعریف نیروی کار ماهر احتمالاً تکامل خواهد یافت و توانایی بهره‌برداری از هوش مصنوعی را در بر خواهد گرفت.

با این حال، در حالی که همه برای یادگیری مهارت‌های هوش مصنوعی تلاش می‌کنند، یک سؤال اساسی اغلب از بحث کنار گذاشته می‌شود: این مهارت‌ها دقیقاً چه هستند؟ آیا معیاری وجود دارد که بتوانیم مهارت‌های افراد را با آن بسنجیم؟ چه زمانی یک کشور یا یک کارگر می‌تواند ادعا کند که سواد هوش مصنوعی دارد؟

پاسخ به این سؤالات برای طراحان و بهره‌برداران برنامه‌های ارتقاء مهارت هوش مصنوعی حیاتی است. اگر نتایج مشخصی تعریف نشود، دولت‌ها با خطر هدر دادن پول برای برنامه‌هایی با اهداف نامشخص و از دست دادن یک فرصت حیاتی برای آموزش نیروی کار و جذب سرمایه‌گذاری مواجه خواهند شد.

ارتقاء مهارت هوش مصنوعی چیست؟

تابستان گذشته، دولت بریتانیا از همکاری با شرکت‌های بزرگ فناوری مانند آمازون، BT، گوگل، IBM، مایکروسافت و Sage برای «آموزش ۷.۵ میلیون کارگر بریتانیایی در زمینه مهارت‌های ضروری هوش مصنوعی» خبر داد. این اقدام در ادامه «برنامه اقدام فرصت‌های هوش مصنوعی» دولت است که در ماه ژانویه راه‌اندازی شد و به عنوان یک نقشه راه برای تبدیل شدن بریتانیا به یک رهبر جهانی در هوش مصنوعی ارائه گردید.

وزارت کسب‌وکار و تجارت ادعا می‌کند که هر یک از شرکت‌های شرکت‌کننده «حوزه متفاوتی از تخصص را به این کار خواهند آورد»، در حالی که مایکروسافت پیش از این متعهد شده است تا پایان سال ۲۰۲۵ مهارت یک میلیون کارگر را ارتقا دهد. ابتکار دیگر، برنامه‌ای به ارزش ۱۸۷ میلیون پوند (۲۵۳ میلیون دلار) به نام TechFirst است که هدف آن ارائه آموزش مهارت‌های هوش مصنوعی به «کلاس‌های درس و جوامع و آموزش افراد در هر سن و پیشینه‌ای برای مشاغل فنی آینده» است.

Glynn Townsend، مدیر ارشد خدمات آموزشی درSAS، یکی از شرکت‌های همکار دولت برای ارائه این آموزش به ۷.۵ میلیون کارگر، تأکید می‌کند که تعریف سواد هوش مصنوعی دشوار است. با توجه به اینکه بیشتر مردم از طریق مدل‌های زبان بزرگ (LLMs) با هوش مصنوعی مواجه می‌شوند، توانایی فرد در درک مزایا و محدودیت‌های بالقوه چت‌بات‌ها می‌تواند یکی از جنبه‌های اصلی این اصطلاح باشد.

او تشریح می‌کند: این به معنای درک سوگیری مدل‌ها، منشأ داده‌هایی که مدل بر اساس آن‌ها آموزش دیده و توانایی زیر سؤال بردن آن برای اطمینان از وجود خطی از دقت در آن است. در آینده، موضوع بر سر اعتماد، اطمینان و دادن قوانینی به مردم خواهد بود که با آن بتوانند برای اتوماسیون یا تقویت کارهای روزمره خود آزمایش کنند، بدون آنکه این موضوع یک چیز بزرگ و ترسناک باشد.

با این حال، این بیشتر در سطح مصرف‌کننده صادق است. Townsend می‌افزاید: سواد هوش مصنوعی از دید یک مصرف‌کننده با سواد هوش مصنوعی از دید کسی که قرار است مدل‌هایی مرتبط با کار روزمره‌اش بسازد، بسیار متفاوت است.

Rob Woodstock، مدیرعامل شرکت مشاوره فناوریSlalom، می‌گوید که درک نقش یک کارگر در استراتژی گسترده‌تر پذیرش هوش مصنوعی در یک شرکت، برای نوع آموزشی که باید دریافت کند، حیاتی است. سه دسته کلی که او مشخص می‌کند عبارتند از: مدیران ارشد اجرایی که به «درک پتانسیل هوش مصنوعی برای بهبود کسب‌وکار خود» نیاز دارند؛ کارگران متوسط شرکت که می‌توانند هنگام «دستیابی به یک نتیجه یا ارائه یک خدمت» از هوش مصنوعی استفاده کنند؛ و فناوران و سازندگان هوش مصنوعی که باید «سطح بسیار بالایی از درک نحوه کار مدل‌های زبان بزرگ (LLMs) و چگونگی ساخت زیرساخت‌هایی که به مردم امکان می‌دهد با استفاده از هوش مصنوعی تغییر ایجاد کنند» داشته باشند.

همزمان، Woodstock و Townsend هر دو تأکید می‌کنند که با توجه به سرعت بالای تکامل و ادغام هوش مصنوعی در کسب‌وکارها، یادگیری مهارت‌های هوش مصنوعی باید یک فرآیند مداوم باشد. برای مثال، ظهور هوش مصنوعی عامل ممکن است معنای سواد هوش مصنوعی را در چند سال آینده کاملاً تغییر دهد.

Townsend تأکید می‌کند: تغییر فرهنگی بزرگ باید حول یادگیری مستمر و مادام‌العمر باشد. این یک فعالیت یکباره نیست که بتوان آموزش ارتقاء مهارت هوش مصنوعی را یک بار ارائه داد؛ زیرا با سرعتی که فناوری در حال حرکت است، این موضوع به یادگیری مداوم هر سال و همیشه تبدیل خواهد شد.

مسئله مشاغل

یکی از موانع اجرای آموزش مهارت، سطح اعتماد مردم به سیستم‌های هوش مصنوعی است. Woodstock و Townsend می‌گویند واکنش‌ها می‌تواند متفاوت باشد. برخی به دلایل اخلاقی با استفاده از هوش مصنوعی مخالفند (Townsend گفت یک مشتری به دلیل تأثیرات زیان‌بار زیست‌محیطی هوش مصنوعی در استفاده از آن تردید داشت). کارگران نیز ممکن است تمایلی به پذیرش این ابزارها نداشته باشند، به ویژه با توجه به هشدارهای صریح مدیران عامل شرکت‌های فناوری مبنی بر اینکه این ابزارها مشاغل را تهدید خواهند کرد. بر اساس نظرسنجی کنگره اتحادیه‌های کارگری، ۵۱ درصد از بزرگسالان بریتانیایی نگران تأثیری هستند که هوش مصنوعی بر مشاغل آنها خواهد داشت.

این ترس‌ها بی‌اساس نیستند، زیرا یک مطالعه اخیر در مورد تأثیرات هوش مصنوعی بر نیروی کار نشان می‌دهد که جویندگان کار جوان‌تر به دلیل هوش مصنوعی با بازار کار سخت‌تری مواجه هستند. اقتصاددانان در دانشگاه استنفورد دریافتند که مشاغل سطح پایه در بخش‌های بسیار متأثر از هوش مصنوعی در ایالات متحده بین اواخر سال ۲۰۲۲، زمانی که ChatGPT برای اولین بار عرضه شد، و اواسط سال ۲۰۲۵، ۱۶ درصد کاهش یافته است. از سوی دیگر، کارگران باتجربه‌تر در همین صنایع با فرصت‌های بیشتری روبرو هستند.

چندین متخصص که با Investment Monitor مصاحبه کرده‌اند، معتقدند که تحولات اقتصادی و سیاسی ناشی از هوش مصنوعی با اختلالات ناشی از فناوری در اواخر قرن بیستم قابل مقایسه است. Townsend تأکید می‌کند که معرفی کامپیوترها، اتاق‌های تایپ اداری را منسوخ کرد، اما در نهایت مردم مشاغل جدیدی پیدا کردند و بازار خود را تطبیق داد.

در واقع، مجمع جهانی اقتصاد در ماه ژانویه گزارشی منتشر کرد که تخمین می‌زند با تحول نیروی کار جهانی توسط هوش مصنوعی، تا سال ۲۰۳۰، ۱۷۰ میلیون شغل جدید ایجاد خواهد شد. همزمان، ۹۲ میلیون شغل از بین خواهد رفت که به معنای افزایش ۷ درصدی کل اشتغال جهانی به میزان ۷۸ میلیون شغل است.

Townsend می‌گوید: من فکر می‌کنم یک اختلال بسیار کوتاه‌مدت وجود دارد زیرا ما از تأثیر آن مطمئن نیستیم، اما فکر می‌کنم این مشکل به سرعت حل خواهد شد.

Fabien Braeseman، پژوهشگر هوش مصنوعی و کار در مؤسسه اینترنت آکسفورد، به Investment Monitor می‌گوید که او نیز این مطالعه را به عنوان اثرات کوتاه‌مدت یک فناوری جدید تفسیر می‌کند و بازار کار در نهایت خود را تطبیق خواهد داد.

او می‌گوید: من فکر می‌کنم این یک مشاهده کوتاه‌مدت است که افرادی که هنوز در حال آموزش برای ورود به این مشاغل [متأثر از هوش مصنوعی] هستند، اکنون شاهد گذار تقاضا و الزامات فناورانه هستند. هوش مصنوعی به ابزاری به همان اندازه استاندارد تبدیل خواهد شد که گوشی‌های هوشمند امروزه هستند.

از نظر Braeseman، ملاحظه دیگر در مورد چگونگی تأثیر هوش مصنوعی بر نیروی کار، به تغییرات جمعیتی دیرینه مربوط می‌شود. در انگلستان و ولز، نرخ باروری به پایین‌ترین سطح خود رسیده است، به این معنی که در بلندمدت، افراد کمتری در سن کار خواهند بود، در حالی که بخش بزرگ‌تری از جمعیت بازنشسته می‌شوند.

او تشریح می‌کند: تغییرات جمعیتی فرآیندی کند است که در حال حاضر در مشاغل خاصی در مکان‌های خاصی به وضعیت بحرانی رسیده است، زیرا افراد کافی برای همه این مشاغل وجود ندارد. شاید هوش مصنوعی بتواند به ما کمک کند تا کارآمدتر شویم تا همه چیز کم و بیش بدون تغییر باقی بماند.

با این حال، اگر شرکت‌ها واقعاً بیشتر مشاغل سطح پایه را در چند سال آینده اتوماسیون کنند، همانطور که Dario Amodei، مدیرعامل Anthropic هشدار داده است، این امر می‌تواند یک خلأ برای کارگران جوان ایجاد کند. اگر فرصت‌های جدید و آموزش کافی به سرعت ظاهر نشوند، ممکن است یک بحران بیکاری بزرگ‌تر در راه باشد.

Mark Graham، استاد جغرافیای اینترنت در مؤسسه اینترنت آکسفورد، به Investment Monitor می‌گوید: کارگران جوان‌تر با خطر از دست دادن وظایف سطح پایه که به عنوان 'پله‌های ترقی' به آنها در ساختن مسیر شغلی کمک می‌کند، مواجه هستند.

در حالی که علاقه‌مندان به هوش مصنوعی اذعان دارند که برخی مشاغل حذف یا اتوماسیون خواهند شد، آنها اغلب استدلال می‌کنند که این فناوری مشاغل بیشتری نسبت به آنچه از بین می‌برد ایجاد کرده و کارگران را از انجام کارهای ساده رها خواهد کرد. با داشتن زمان بیشتر، مردم می‌توانند بر روی حل مشکلات سطح بالاتر در صنایع خود تمرکز کنند. گراهام تأکید کرد که این همیشه صادق نیست.

او به Investment Monitor می‌گوید: برای مثال، در انبارهای آمازون، از سیستم‌های هوش مصنوعی برای ردیابی بهره‌وری به صورت دقیقه‌ای و گزارش خودکار زمان‌های خارج از وظیفه استفاده می‌شود که نگرانی‌هایی را در مورد تشدید کار و کیفیت شغل ایجاد کرده است. به جای آزاد کردن افراد برای تفکر در سطح بالاتر، فناوری در آنجا اغلب اختیار را محدود کرده و نظارت را افزایش می‌دهد. این نشان می‌دهد که اینکه هوش مصنوعی کارگران را توانمند یا محدود می‌کند، کمتر به خود ابزار بستگی دارد و بیشتر به نحوه انتخاب کارفرمایان برای به کارگیری آن وابسته است

در دنیایی که مطالعه استنفورد آغاز یک مشکل ساختاری در بیکاری جوانان را منعکس می‌کند و نه فقط یک تعدیل کوتاه‌مدت بازار کار در برابر یک فناوری جدید، نقش برنامه‌های ارتقاء مهارت هوش مصنوعی ممکن است حتی مهم‌تر باشد.

با این حال، گراهام استدلال می‌کند که در این سناریو، بریتانیا همچنین باید سیاست‌های بازتوزیعی را گسترش دهد. او می‌گوید: «مشکل اینجاست که اکثر شرکت‌های بزرگ برنده از هوش مصنوعی در خارج از بریتانیا مستقر هستند، که این امر توانایی بریتانیا برای جمع‌آوری مالیات شرکت‌ها را محدود می‌کند. این موضوع هماهنگی جهانی مالیاتی را ضروری می‌سازد. ارتقاء مهارت مهم است، اما نمی‌تواند واقعیت ساختاری مشاغل کمتر را حل کند.

یک برنامه موفق ارتقاء مهارت هوش مصنوعی چگونه به نظر می‌رسد؟

در ماه آگوست، پروژه «عامل‌های شبکه‌ای و هوش مصنوعی غیرمتمرکز»  MIT دریافت که ۹۵ درصد از برنامه‌های آزمایشی هوش مصنوعی مولد در ایجاد درآمد شکست می‌خورند و تغییر اندکی در سود و زیان ایجاد می‌کنند یا هیچ تغییری ایجاد نمی‌کنند. بر اساس این مطالعه، عامل اصلی این امر یک «شکاف یادگیری" برای ابزارها و سازمان‌ها بود. شرکت‌هایی که در استفاده از هوش مصنوعی برای ایجاد درآمد موفق‌تر بودند، تمایل داشتند ابزارهای هوش مصنوعی خارجی را خریداری کنند تا اینکه ابزارهای داخلی بسازند و بر روی اتوماسیون فرآیندهای پشتیبانی تمرکز کردند.

پس، چه چیزی یک ابتکار ارتقاء مهارت هوش مصنوعی خوب را می‌سازد؟

Woodstock اشاره می‌کند: بزرگ‌ترین موفقیتی که من دیده‌ام، جایی است که ما با یک نتیجه تجاری شروع می‌کنیم و به عقب برمی‌گردیم. نتایج زمانی که یک رویکرد کلی مانند 'بیایید همه را به استفاده بیشتر از هوش مصنوعی ترغیب کنیم' وجود داشته، بسیار متغیر بوده است، و زمانی که یک بهبود مشخص در نوعی از نتایج تجاری یا سطحی از شخصی‌سازی در خدماتی که می‌خواهیم ارائه دهیم، مد نظر بوده، تحول‌آفرین بوده است.

Townsend نیز بر اهمیت تمرکز بر نتایج تأکید می‌کند، به ویژه به عنوان راهی برای نشان دادن مزایایی که هوش مصنوعی می‌تواند برای کارگران به همراه داشته باشد.

او تشریح می‌کند: من فکر می‌کنم تمرکز واقعی بر نتایج مشخص و چگونگی بهبود بهره‌وری، بزرگ‌ترین تغییری است که باید هنگام اطلاع‌رسانی این موضوع به مردم ایجاد کنیم.

بنابراین، ابتکارات ملی ارتقاء مهارت باید بر پایه یک سؤال استوار باشند: آنها در تلاش برای دستیابی به چه چیزی هستند؟ در غیر این صورت، آنها با خطر افتادن در دام «پذیرش عمومی» که Woodstock در مورد آن هشدار می‌دهد، مواجه می‌شوند؛ جایی که به کارگران گفته می‌شود فقط به این دلیل که مد روز است، از هوش مصنوعی بیشتر استفاده کنند. با فروکش کردن هیجانات هوش مصنوعی، اگر ابتکارات نتیجه‌محور نباشند، در تحت تأثیر قرار دادن سرمایه‌گذاران خارجی نیز شکست خواهند خورد.

با توجه به سرعت بالای تغییرات، بزرگ‌ترین درس برای دولت‌ها و شرکت‌ها این است که برنامه‌های آموزشی ممکن است برای همیشه باقی بمانند.

همان‌طور که Townsend می‌گوید: ما نمی‌توانیم به مهارت‌هایی که در ۲۱ سالگی یاد می‌گیریم تکیه کنیم و کار را تمام شده بدانیم. دیگر اوضاع این‌گونه نیست.

تحلیل و جمع بندی

بحران استعداد، نه فناوری: چالش اصلی پیش روی سازمان‌ها، کمبود فناوری هوش مصنوعی نیست، بلکه فقدان نیروی انسانی ماهر برای استفاده مؤثر از آن است. بیش از ۷۵ درصد شرکت‌ها با این شکاف مواجه‌اند که به پاشنه آشیل رشد تبدیل شده است.

یادگیری، یک هزینه عملیاتی است نه یک پروژه: با توجه به سرعت بالای تغییرات (۶۶ درصد سریع‌تر از سایر بخش‌ها)، آموزش دیگر یک رویداد یکباره نیست، بلکه یک فرآیند مستمر و حیاتی برای بقای سازمانی است. بودجه‌های آموزشی باید به عنوان یک سرمایه‌گذاری استراتژیک و دائمی در نظر گرفته شوند.

ریسک در سطح ورودی: اتوماسیون در حال حذف مشاغل سطح پایه است (کاهش ۱۶ درصدی)، که این امر مسیر شغلی سنتی را مختل کرده و ریسک بیکاری جوانان را افزایش می‌دهد. این موضوع می‌تواند در بلندمدت به کاهش خط لوله استعدادهای باتجربه منجر شود.

موفقیت نتیجه‌محور است: ۹۵ درصد پروژه‌های هوش مصنوعی مولد در ایجاد درآمد شکست می‌خورند. موفقیت نه از پذیرش کورکورانه فناوری، بلکه از تعریف یک مشکل تجاری مشخص و به‌کارگیری هوش مصنوعی برای حل آن حاصل می‌شود. سرمایه‌گذاری باید بر اساس موارد استفاده مشخص و نتایج قابل اندازه‌گیری صورت گیرد.

داده‌های کلیدی و آماری متن در جدول زیر خلاصه شده‌اند تا یک نمای کلی از وضعیت فعلی بازار کار تحت تأثیر هوش مصنوعی ارائه شود:

تحلیل کمی

تحلیل کمی این گزارش نه بر مبنای قیمت‌گذاری کالا، بلکه بر اساس داده‌های مرتبط با بازار کار و سرمایه انسانی استوار است:

شکاف عرضه و تقاضا در مهارت: داده کلیدی گزارش (کمبود مهارت در بیش از ۷۵ درصد شرکت‌ها) نشان‌دهنده یک عدم تعادل شدید بین تقاضا برای تخصص هوش مصنوعی و عرضه نیروی کار ماهر است. این شکاف، ارزش اقتصادی متخصصان این حوزه را به شدت افزایش داده و به یک عامل تعیین‌کننده در رقابت‌پذیری شرکت‌ها و حتی کشورها تبدیل شده است.

نرخ استهلاک مهارت: تغییر ۶۶ درصدی سریع‌تر الزامات مهارتی در حوزه‌های مرتبط با هوش مصنوعی، یک شاخص مهم برای ریسک سرمایه انسانی است. این عدد نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاری در آموزش باید یک فرآیند مداوم و پویا باشد، در غیر این صورت، مهارت‌های کسب‌شده به سرعت ارزش خود را از دست می‌دهند.

اثرات نامتقارن بر اشتغال: مطالعه دانشگاه استنفورد (کاهش ۱۶ درصدی مشاغل سطح پایه) یک روند نگران‌کننده را آشکار می‌سازد. در حالی که هوش مصنوعی برای کارگران باتجربه فرصت‌های جدیدی ایجاد می‌کند، به طور همزمان در حال حذف پله‌های اولیه ورود به بازار کار برای جوانان است. این واگرایی می‌تواند به نابرابری نسلی و اقتصادی دامن بزند.

بازده سرمایه‌گذاری (ROI) در هوش مصنوعی: شکست ۹۵ درصدی پروژه‌های آزمایشی (طبق گزارشMIT ) نشان می‌دهد که صرفاً سرمایه‌گذاری در فناوری کافی نیست. موفقیت به عواملی چون استراتژی نتیجه‌محور، فرهنگ سازمانی و آموزش هدفمند بستگی دارد. این داده برای سرمایه‌گذارانی که به دنبال شرکت‌های پیشرو در هوش مصنوعی هستند، یک سیگنال هشدار است تا فراتر از هیاهوی تبلیغاتی، به دنبال شواهد پیاده‌سازی موفق باشند.

تحلیل کیفی و استراتژیک

رقابت جهانی بر سر استعداد: گزارش به روشنی نشان می‌دهد که «مهارت‌های هوش مصنوعی» به یک دارایی استراتژیک ملی تبدیل شده است. اقدام دولت بریتانیا برای آموزش ۷.۵ میلیون نفر، نمونه‌ای از یک سیاست ملی برای کسب مزیت رقابتی در اقتصاد جهانی آینده است. کشورهایی که در ایجاد اکوسیستم آموزشی و جذب استعدادهای برتر موفق‌تر عمل کنند، در جذب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی و رهبری صنایع آینده نیز پیشرو خواهند بود. این رقابت، نوع جدیدی از ملی‌گرایی استعداد را شکل می‌دهد.

ابهام در تعریف و ریسک سرمایه‌گذاری: یکی از نکات کلیدی گزارش، عدم وجود تعریف استاندارد برای «سواد هوش مصنوعی» است. این ابهام یک ریسک استراتژیک برای دولت‌ها و شرکت‌ها ایجاد می‌کند. سرمایه‌گذاری‌های هنگفت در برنامه‌های آموزشی ممکن است به دلیل اهداف نامشخص به هدر روند. موفقیت در این عرصه نیازمند تعریف دقیق نتایج و معیارهاست، نه صرفاً ارائه آموزش‌های عمومی.

تنش اجتماعی و پذیرش فناوری: نگرانی ۵۱ درصد از کارگران بریتانیایی، یک عامل کیفی مهم است که بر سرعت پذیرش هوش مصنوعی تأثیر می‌گذارد. مقاومت نیروی کار، بی‌اعتمادی به مدیریت و ترس از بیکاری می‌تواند پیاده‌سازی فناوری‌های جدید را با چالش مواجه کند. مدیریت این تغییرات فرهنگی و اجتماعی، به اندازه خود فناوری، برای موفقیت کسب‌وکارها حیاتی است.

اخلاق و کیفیت کار: گزارش با اشاره به نمونه انبارهای آمازون، به درستی به این نکته می‌پردازد که هوش مصنوعی لزوماً به توانمندسازی کارگران منجر نمی‌شود. این فناوری می‌تواند به ابزاری برای نظارت بیشتر، تشدید کار و کاهش کیفیت شغل تبدیل شود. این بعد اخلاقی، ریسک‌های مرتبط با برند، قوانین کار و رضایت کارکنان را برای شرکت‌ها به همراه دارد.

دریافت

تحلیل سناریو

سناریوی اول (خوش‌بینانه): هم‌افزایی انسان و ماشین

در این سناریو، برنامه‌های ارتقاء مهارت به طور گسترده موفق می‌شوند و نیروی کار به سرعت خود را با ابزارهای جدید تطبیق می‌دهد. هوش مصنوعی عمدتاً وظایف تکراری و خسته‌کننده را خودکار می‌کند و به انسان‌ها اجازه می‌دهد بر خلاقیت، تفکر استراتژیک و حل مسائل پیچیده تمرکز کنند. این امر منجر به افزایش چشمگیر بهره‌وری، ایجاد صنایع و مشاغل کاملاً جدید (فراتر از پیش‌بینی فعلی) و بهبود کیفیت زندگی کاری می‌شود. شکاف بین تقاضا و عرضه مهارت به تدریج پر شده و رشد اقتصادی فراگیرتری حاصل می‌گردد.

سناریوی دوم (بدبینانه): شکاف بزرگ

در این سناریو، اتوماسیون مشاغل سطح پایه بسیار سریع‌تر از توانایی سیستم‌های آموزشی برای تربیت نیروی کار جدید رخ می‌دهد. این امر منجر به یک بحران بیکاری ساختاری، به ویژه در میان جوانان و کارگران با مهارت‌های پایین‌تر می‌شود. نابرابری اجتماعی به شدت افزایش می‌یابد و جامعه به دو گروه «توانمندان هوش مصنوعی» و «جاماندگان» تقسیم می‌شود. تنش‌های اجتماعی و سیاسی افزایش یافته و دولت‌ها برای مدیریت جمعیت بزرگ بیکار با فشار بی‌سابقه‌ای مواجه می‌شوند. شرکت‌ها نیز به دلیل کمبود استعدادهای سطح بالا و کاهش قدرت خرید عمومی با چالش رشد مواجه خواهند شد.

سناریوی سوم (ادامه وضع موجود): تعدیل پرفراز و نشیب

این سناریو محتمل‌ترین حالت است. برخی صنایع و شرکت‌ها با موفقیت هوش مصنوعی را به کار گرفته و رشد می‌کنند، در حالی که بسیاری دیگر در پیاده‌سازی آن شکست می‌خورند. بازار کار دچار یک دوره طولانی عدم قطعیت و تعدیل می‌شود. شکاف مهارتی همچنان یک چالش باقی می‌ماند و رقابت برای جذب استعدادها شدیدتر می‌شود. ریسک اصلی برای سرمایه‌گذاران، شناسایی شرکت‌هایی است که استراتژی موفقی برای مدیریت این گذار دارند. فرصت‌ها در شرکت‌های ارائه‌دهنده راه‌حل‌های آموزشی، ابزارهای اتوماسیون هدفمند و شرکت‌های مشاوره‌ای که به دیگران در این مسیر کمک می‌کنند، نهفته است.

تحلیل از دیدگاه ذی‌نفعان

دولت‌ها و سیاست‌گذاران: دغدغه اصلی آنها حفظ رقابت‌پذیری ملی، مدیریت پیامدهای اجتماعی (بیکاری، نابرابری) و طراحی سیاست‌های آموزشی کارآمد است. آنها باید بین تشویق نوآوری و ایجاد شبکه‌های ایمنی اجتماعی تعادل برقرار کنند. موفقیت آنها در گرو سرمایه‌گذاری هوشمندانه در آموزش و هماهنگی با بخش خصوصی است.

شرکت‌ها و کارفرمایان: هدف اصلی، افزایش بهره‌وری و کسب مزیت رقابتی است. آنها با چالش جذب و حفظ استعداد، هزینه بالای آموزش مجدد نیروی کار و ریسک شکست پروژه‌های هوش مصنوعی روبرو هستند. شرکت‌های پیشرو آنهایی خواهند بود که به جای تمرکز صرف بر فناوری، بر استراتژی نتیجه‌محور و مدیریت تغییرات فرهنگی سرمایه‌گذاری می‌کنند.

کارگران و کارمندان: آنها با یک دوراهی روبرو هستند: از یک سو، ترس از دست دادن شغل و افزایش نظارت؛ از سوی دیگر، فرصت رهایی از کارهای تکراری و تمرکز بر وظایف باارزش‌تر. کلید موفقیت برای آنها، پذیرش یادگیری مادام‌العمر و توسعه مهارت‌هایی است که مکمل هوش مصنوعی باشند، نه رقیب آن (مانند تفکر انتقادی، خلاقیت و هوش هیجانی).

مؤسسات آموزشی و دانشگاه‌ها: این نهادها تحت فشار شدیدی برای بازنگری در برنامه‌های درسی خود و همگام شدن با سرعت تغییرات فناوری هستند. چالش اصلی آنها، تربیت فارغ‌التحصیلانی است که مهارت‌های مورد نیاز بازار کار آینده را داشته باشند. آنها فرصت دارند تا با ارائه دوره‌های آموزشی انعطاف‌پذیر و کاربردی، نقش محوری در این گذار ایفا کنند.

جمع‌بندی

گزارش حاضر به وضوح نشان می‌دهد که عصر هوش مصنوعی، بیش از آنکه یک انقلاب فناورانه باشد، یک انقلاب در حوزه سرمایه انسانی و مهارت است. تمرکز جهانی از «دسترسی به فناوری» به «توانایی استفاده از آن» تغییر کرده است. ابهام در تعریف «مهارت‌های هوش مصنوعی» و سرعت بالای تغییرات، یک محیط پرریسک اما پر از فرصت را برای همه ذی‌نفعان ایجاد کرده است. موفقیت در این دوران جدید، در گرو انعطاف‌پذیری، یادگیری مستمر و اتخاذ رویکردهای استراتژیک و نتیجه‌محور است.

برای سرمایه‌گذاران

فراتر از فناوری، به دنبال استراتژی استعداد باشید: هنگام ارزیابی شرکت‌ها، به جای تمرکز صرف بر فناوری هوش مصنوعی آنها، برنامه‌هایشان برای جذب، آموزش و حفظ استعدادها را بررسی کنید. شرکتی که استراتژی سرمایه انسانی قوی دارد، در بلندمدت موفق‌تر خواهد بود.

در اکوسیستم آموزش سرمایه‌گذاری کنید: شرکت‌های ارائه‌دهنده پلتفرم‌های آموزشی(EdTech)، مشاوران متخصص در زمینه تحول دیجیتال و شرکت‌هایی که ابزارهای هوش مصنوعی کاربردی و آسان می‌سازند، پتانسیل رشد بالایی دارند.

به شاخص‌های پیاده‌سازی توجه کنید: به دنبال شواهدی از پروژه‌های موفق و بازگشت سرمایه مشخص باشید. از شرکت‌هایی که صرفاً در مورد پتانسیل هوش مصنوعی صحبت می‌کنند اما نتایج ملموسی ارائه نمی‌دهند، حذر کنید.

برای مصرف‌کنندگان صنعتی (مانند مدیران کسب‌وکارها)

با یک نتیجه تجاری شروع کنید: به جای پرسیدن «چگونه می‌توانیم از هوش مصنوعی استفاده کنیم؟»، بپرسید «بزرگ‌ترین چالش تجاری ما چیست و آیا هوش مصنوعی می‌تواند به حل آن کمک کند؟». این رویکرد، سرمایه‌گذاری‌ها را هدفمند می‌سازد.

فرهنگ یادگیری مستمر ایجاد کنید: یادگیری را به بخشی از کار روزمره تبدیل کنید. برای کارکنان زمان و منابع لازم برای کسب مهارت‌های جدید را فراهم آورید و آنها را به آزمایش و یادگیری تشویق کنید.

آموزش را شخصی‌سازی کنید: نیازهای مهارتی مدیر ارشد، کارمند عادی و تیم فنی متفاوت است. برنامه‌های آموزشی خود را بر اساس نقش و مسئولیت هر گروه طراحی کنید تا اثربخشی آن به حداکثر برسد.



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

Geosolutions

مشاوره در حوزه های زمین شناسی، معدن، سرمایه گذاری

Geosolutions

مشاوره و اجرای مطالعات در زمینه های متنوع علوم زمین(مخاطرات زمین شناسی، اکتشاف معدن، آبهای زیرزمینی و ...)، انجام مطالعات مربوطه، خدمات ژئوفیزیک مهندسی و اکتشافی، مطالعات سنجش از دور، مشاوره سرمایه گذاری تخصصی و ..
تماس از طریق تلگرام با آی دی: geosolutionsir@
تماس از طریق ایمیل به نشانی: geosolutionsir@gmail.com
09100625034

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
Cryptocurrency Prices by Coinlib

همان‌طور که شرکت‌ها برای معرفی هوش مصنوعی در همه چیز، از جریان‌های کاری گرفته تا عملیات پشتیبانی، تلاش می‌کنند، برنامه‌های ارتقاء مهارت احتمالاً نقش مهمی در جذب سرمایه‌گذاری ایفا خواهند کرد.

در میان انبوه کلمات کلیدی مرتبط با هوش مصنوعی، شامل، اما نه محدود به، هوش مصنوعی عامل، هوش مصنوعی دموکراتیک، تقویت، اتوماسیون  و ابرهوش، یک موضوع وجود دارد که دغدغه اصلی شرکت‌ها و دولت‌ها در سراسر جهان است: مهارت‌های هوش مصنوعی.

طبق گزارش شرکت خدمات فناوری اطلاعات آمریکاییUST، بیش از سه‌چهارم شرکت‌ها با کمبود مهارت‌های هوش مصنوعی مواجه هستند. همچنین بر اساس مطالعه‌ای ازPwC، الزامات مهارتی برای بخش‌های متأثر از هوش مصنوعی، ۶۶ درصد سریع‌تر از سایر بخش‌ها در حال تغییر است.

برای پر کردن این شکاف، کشورها شروع به راه‌اندازی برنامه‌های ملی ارتقاء مهارت کرده‌اند تا نیروی کار خود را با نیازهای یک بازار کار در حال تغییر، بهتر تطبیق دهند. این برنامه‌ها احتمالاً در چشم‌انداز سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی اهمیت بیشتری پیدا خواهند کرد، زیرا شرکت‌ها شروع به در نظر گرفتن توانایی نیروی کار محلی برای استفاده موفقیت‌آمیز از ابزارهای هوش مصنوعی جهت دستیابی به نتایج تجاری می‌کنند. در سال‌های آینده، تعریف نیروی کار ماهر احتمالاً تکامل خواهد یافت و توانایی بهره‌برداری از هوش مصنوعی را در بر خواهد گرفت.

با این حال، در حالی که همه برای یادگیری مهارت‌های هوش مصنوعی تلاش می‌کنند، یک سؤال اساسی اغلب از بحث کنار گذاشته می‌شود: این مهارت‌ها دقیقاً چه هستند؟ آیا معیاری وجود دارد که بتوانیم مهارت‌های افراد را با آن بسنجیم؟ چه زمانی یک کشور یا یک کارگر می‌تواند ادعا کند که سواد هوش مصنوعی دارد؟

پاسخ به این سؤالات برای طراحان و بهره‌برداران برنامه‌های ارتقاء مهارت هوش مصنوعی حیاتی است. اگر نتایج مشخصی تعریف نشود، دولت‌ها با خطر هدر دادن پول برای برنامه‌هایی با اهداف نامشخص و از دست دادن یک فرصت حیاتی برای آموزش نیروی کار و جذب سرمایه‌گذاری مواجه خواهند شد.

ارتقاء مهارت هوش مصنوعی چیست؟

تابستان گذشته، دولت بریتانیا از همکاری با شرکت‌های بزرگ فناوری مانند آمازون، BT، گوگل، IBM، مایکروسافت و Sage برای «آموزش ۷.۵ میلیون کارگر بریتانیایی در زمینه مهارت‌های ضروری هوش مصنوعی» خبر داد. این اقدام در ادامه «برنامه اقدام فرصت‌های هوش مصنوعی» دولت است که در ماه ژانویه راه‌اندازی شد و به عنوان یک نقشه راه برای تبدیل شدن بریتانیا به یک رهبر جهانی در هوش مصنوعی ارائه گردید.

وزارت کسب‌وکار و تجارت ادعا می‌کند که هر یک از شرکت‌های شرکت‌کننده «حوزه متفاوتی از تخصص را به این کار خواهند آورد»، در حالی که مایکروسافت پیش از این متعهد شده است تا پایان سال ۲۰۲۵ مهارت یک میلیون کارگر را ارتقا دهد. ابتکار دیگر، برنامه‌ای به ارزش ۱۸۷ میلیون پوند (۲۵۳ میلیون دلار) به نام TechFirst است که هدف آن ارائه آموزش مهارت‌های هوش مصنوعی به «کلاس‌های درس و جوامع و آموزش افراد در هر سن و پیشینه‌ای برای مشاغل فنی آینده» است.

Glynn Townsend، مدیر ارشد خدمات آموزشی درSAS، یکی از شرکت‌های همکار دولت برای ارائه این آموزش به ۷.۵ میلیون کارگر، تأکید می‌کند که تعریف سواد هوش مصنوعی دشوار است. با توجه به اینکه بیشتر مردم از طریق مدل‌های زبان بزرگ (LLMs) با هوش مصنوعی مواجه می‌شوند، توانایی فرد در درک مزایا و محدودیت‌های بالقوه چت‌بات‌ها می‌تواند یکی از جنبه‌های اصلی این اصطلاح باشد.

او تشریح می‌کند: این به معنای درک سوگیری مدل‌ها، منشأ داده‌هایی که مدل بر اساس آن‌ها آموزش دیده و توانایی زیر سؤال بردن آن برای اطمینان از وجود خطی از دقت در آن است. در آینده، موضوع بر سر اعتماد، اطمینان و دادن قوانینی به مردم خواهد بود که با آن بتوانند برای اتوماسیون یا تقویت کارهای روزمره خود آزمایش کنند، بدون آنکه این موضوع یک چیز بزرگ و ترسناک باشد.

با این حال، این بیشتر در سطح مصرف‌کننده صادق است. Townsend می‌افزاید: سواد هوش مصنوعی از دید یک مصرف‌کننده با سواد هوش مصنوعی از دید کسی که قرار است مدل‌هایی مرتبط با کار روزمره‌اش بسازد، بسیار متفاوت است.

Rob Woodstock، مدیرعامل شرکت مشاوره فناوریSlalom، می‌گوید که درک نقش یک کارگر در استراتژی گسترده‌تر پذیرش هوش مصنوعی در یک شرکت، برای نوع آموزشی که باید دریافت کند، حیاتی است. سه دسته کلی که او مشخص می‌کند عبارتند از: مدیران ارشد اجرایی که به «درک پتانسیل هوش مصنوعی برای بهبود کسب‌وکار خود» نیاز دارند؛ کارگران متوسط شرکت که می‌توانند هنگام «دستیابی به یک نتیجه یا ارائه یک خدمت» از هوش مصنوعی استفاده کنند؛ و فناوران و سازندگان هوش مصنوعی که باید «سطح بسیار بالایی از درک نحوه کار مدل‌های زبان بزرگ (LLMs) و چگونگی ساخت زیرساخت‌هایی که به مردم امکان می‌دهد با استفاده از هوش مصنوعی تغییر ایجاد کنند» داشته باشند.

همزمان، Woodstock و Townsend هر دو تأکید می‌کنند که با توجه به سرعت بالای تکامل و ادغام هوش مصنوعی در کسب‌وکارها، یادگیری مهارت‌های هوش مصنوعی باید یک فرآیند مداوم باشد. برای مثال، ظهور هوش مصنوعی عامل ممکن است معنای سواد هوش مصنوعی را در چند سال آینده کاملاً تغییر دهد.

Townsend تأکید می‌کند: تغییر فرهنگی بزرگ باید حول یادگیری مستمر و مادام‌العمر باشد. این یک فعالیت یکباره نیست که بتوان آموزش ارتقاء مهارت هوش مصنوعی را یک بار ارائه داد؛ زیرا با سرعتی که فناوری در حال حرکت است، این موضوع به یادگیری مداوم هر سال و همیشه تبدیل خواهد شد.

مسئله مشاغل

یکی از موانع اجرای آموزش مهارت، سطح اعتماد مردم به سیستم‌های هوش مصنوعی است. Woodstock و Townsend می‌گویند واکنش‌ها می‌تواند متفاوت باشد. برخی به دلایل اخلاقی با استفاده از هوش مصنوعی مخالفند (Townsend گفت یک مشتری به دلیل تأثیرات زیان‌بار زیست‌محیطی هوش مصنوعی در استفاده از آن تردید داشت). کارگران نیز ممکن است تمایلی به پذیرش این ابزارها نداشته باشند، به ویژه با توجه به هشدارهای صریح مدیران عامل شرکت‌های فناوری مبنی بر اینکه این ابزارها مشاغل را تهدید خواهند کرد. بر اساس نظرسنجی کنگره اتحادیه‌های کارگری، ۵۱ درصد از بزرگسالان بریتانیایی نگران تأثیری هستند که هوش مصنوعی بر مشاغل آنها خواهد داشت.

این ترس‌ها بی‌اساس نیستند، زیرا یک مطالعه اخیر در مورد تأثیرات هوش مصنوعی بر نیروی کار نشان می‌دهد که جویندگان کار جوان‌تر به دلیل هوش مصنوعی با بازار کار سخت‌تری مواجه هستند. اقتصاددانان در دانشگاه استنفورد دریافتند که مشاغل سطح پایه در بخش‌های بسیار متأثر از هوش مصنوعی در ایالات متحده بین اواخر سال ۲۰۲۲، زمانی که ChatGPT برای اولین بار عرضه شد، و اواسط سال ۲۰۲۵، ۱۶ درصد کاهش یافته است. از سوی دیگر، کارگران باتجربه‌تر در همین صنایع با فرصت‌های بیشتری روبرو هستند.

چندین متخصص که با Investment Monitor مصاحبه کرده‌اند، معتقدند که تحولات اقتصادی و سیاسی ناشی از هوش مصنوعی با اختلالات ناشی از فناوری در اواخر قرن بیستم قابل مقایسه است. Townsend تأکید می‌کند که معرفی کامپیوترها، اتاق‌های تایپ اداری را منسوخ کرد، اما در نهایت مردم مشاغل جدیدی پیدا کردند و بازار خود را تطبیق داد.

در واقع، مجمع جهانی اقتصاد در ماه ژانویه گزارشی منتشر کرد که تخمین می‌زند با تحول نیروی کار جهانی توسط هوش مصنوعی، تا سال ۲۰۳۰، ۱۷۰ میلیون شغل جدید ایجاد خواهد شد. همزمان، ۹۲ میلیون شغل از بین خواهد رفت که به معنای افزایش ۷ درصدی کل اشتغال جهانی به میزان ۷۸ میلیون شغل است.

Townsend می‌گوید: من فکر می‌کنم یک اختلال بسیار کوتاه‌مدت وجود دارد زیرا ما از تأثیر آن مطمئن نیستیم، اما فکر می‌کنم این مشکل به سرعت حل خواهد شد.

Fabien Braeseman، پژوهشگر هوش مصنوعی و کار در مؤسسه اینترنت آکسفورد، به Investment Monitor می‌گوید که او نیز این مطالعه را به عنوان اثرات کوتاه‌مدت یک فناوری جدید تفسیر می‌کند و بازار کار در نهایت خود را تطبیق خواهد داد.

او می‌گوید: من فکر می‌کنم این یک مشاهده کوتاه‌مدت است که افرادی که هنوز در حال آموزش برای ورود به این مشاغل [متأثر از هوش مصنوعی] هستند، اکنون شاهد گذار تقاضا و الزامات فناورانه هستند. هوش مصنوعی به ابزاری به همان اندازه استاندارد تبدیل خواهد شد که گوشی‌های هوشمند امروزه هستند.

از نظر Braeseman، ملاحظه دیگر در مورد چگونگی تأثیر هوش مصنوعی بر نیروی کار، به تغییرات جمعیتی دیرینه مربوط می‌شود. در انگلستان و ولز، نرخ باروری به پایین‌ترین سطح خود رسیده است، به این معنی که در بلندمدت، افراد کمتری در سن کار خواهند بود، در حالی که بخش بزرگ‌تری از جمعیت بازنشسته می‌شوند.

او تشریح می‌کند: تغییرات جمعیتی فرآیندی کند است که در حال حاضر در مشاغل خاصی در مکان‌های خاصی به وضعیت بحرانی رسیده است، زیرا افراد کافی برای همه این مشاغل وجود ندارد. شاید هوش مصنوعی بتواند به ما کمک کند تا کارآمدتر شویم تا همه چیز کم و بیش بدون تغییر باقی بماند.

با این حال، اگر شرکت‌ها واقعاً بیشتر مشاغل سطح پایه را در چند سال آینده اتوماسیون کنند، همانطور که Dario Amodei، مدیرعامل Anthropic هشدار داده است، این امر می‌تواند یک خلأ برای کارگران جوان ایجاد کند. اگر فرصت‌های جدید و آموزش کافی به سرعت ظاهر نشوند، ممکن است یک بحران بیکاری بزرگ‌تر در راه باشد.

Mark Graham، استاد جغرافیای اینترنت در مؤسسه اینترنت آکسفورد، به Investment Monitor می‌گوید: کارگران جوان‌تر با خطر از دست دادن وظایف سطح پایه که به عنوان 'پله‌های ترقی' به آنها در ساختن مسیر شغلی کمک می‌کند، مواجه هستند.

در حالی که علاقه‌مندان به هوش مصنوعی اذعان دارند که برخی مشاغل حذف یا اتوماسیون خواهند شد، آنها اغلب استدلال می‌کنند که این فناوری مشاغل بیشتری نسبت به آنچه از بین می‌برد ایجاد کرده و کارگران را از انجام کارهای ساده رها خواهد کرد. با داشتن زمان بیشتر، مردم می‌توانند بر روی حل مشکلات سطح بالاتر در صنایع خود تمرکز کنند. گراهام تأکید کرد که این همیشه صادق نیست.

او به Investment Monitor می‌گوید: برای مثال، در انبارهای آمازون، از سیستم‌های هوش مصنوعی برای ردیابی بهره‌وری به صورت دقیقه‌ای و گزارش خودکار زمان‌های خارج از وظیفه استفاده می‌شود که نگرانی‌هایی را در مورد تشدید کار و کیفیت شغل ایجاد کرده است. به جای آزاد کردن افراد برای تفکر در سطح بالاتر، فناوری در آنجا اغلب اختیار را محدود کرده و نظارت را افزایش می‌دهد. این نشان می‌دهد که اینکه هوش مصنوعی کارگران را توانمند یا محدود می‌کند، کمتر به خود ابزار بستگی دارد و بیشتر به نحوه انتخاب کارفرمایان برای به کارگیری آن وابسته است

در دنیایی که مطالعه استنفورد آغاز یک مشکل ساختاری در بیکاری جوانان را منعکس می‌کند و نه فقط یک تعدیل کوتاه‌مدت بازار کار در برابر یک فناوری جدید، نقش برنامه‌های ارتقاء مهارت هوش مصنوعی ممکن است حتی مهم‌تر باشد.

با این حال، گراهام استدلال می‌کند که در این سناریو، بریتانیا همچنین باید سیاست‌های بازتوزیعی را گسترش دهد. او می‌گوید: «مشکل اینجاست که اکثر شرکت‌های بزرگ برنده از هوش مصنوعی در خارج از بریتانیا مستقر هستند، که این امر توانایی بریتانیا برای جمع‌آوری مالیات شرکت‌ها را محدود می‌کند. این موضوع هماهنگی جهانی مالیاتی را ضروری می‌سازد. ارتقاء مهارت مهم است، اما نمی‌تواند واقعیت ساختاری مشاغل کمتر را حل کند.

یک برنامه موفق ارتقاء مهارت هوش مصنوعی چگونه به نظر می‌رسد؟

در ماه آگوست، پروژه «عامل‌های شبکه‌ای و هوش مصنوعی غیرمتمرکز»  MIT دریافت که ۹۵ درصد از برنامه‌های آزمایشی هوش مصنوعی مولد در ایجاد درآمد شکست می‌خورند و تغییر اندکی در سود و زیان ایجاد می‌کنند یا هیچ تغییری ایجاد نمی‌کنند. بر اساس این مطالعه، عامل اصلی این امر یک «شکاف یادگیری" برای ابزارها و سازمان‌ها بود. شرکت‌هایی که در استفاده از هوش مصنوعی برای ایجاد درآمد موفق‌تر بودند، تمایل داشتند ابزارهای هوش مصنوعی خارجی را خریداری کنند تا اینکه ابزارهای داخلی بسازند و بر روی اتوماسیون فرآیندهای پشتیبانی تمرکز کردند.

پس، چه چیزی یک ابتکار ارتقاء مهارت هوش مصنوعی خوب را می‌سازد؟

Woodstock اشاره می‌کند: بزرگ‌ترین موفقیتی که من دیده‌ام، جایی است که ما با یک نتیجه تجاری شروع می‌کنیم و به عقب برمی‌گردیم. نتایج زمانی که یک رویکرد کلی مانند 'بیایید همه را به استفاده بیشتر از هوش مصنوعی ترغیب کنیم' وجود داشته، بسیار متغیر بوده است، و زمانی که یک بهبود مشخص در نوعی از نتایج تجاری یا سطحی از شخصی‌سازی در خدماتی که می‌خواهیم ارائه دهیم، مد نظر بوده، تحول‌آفرین بوده است.

Townsend نیز بر اهمیت تمرکز بر نتایج تأکید می‌کند، به ویژه به عنوان راهی برای نشان دادن مزایایی که هوش مصنوعی می‌تواند برای کارگران به همراه داشته باشد.

او تشریح می‌کند: من فکر می‌کنم تمرکز واقعی بر نتایج مشخص و چگونگی بهبود بهره‌وری، بزرگ‌ترین تغییری است که باید هنگام اطلاع‌رسانی این موضوع به مردم ایجاد کنیم.

بنابراین، ابتکارات ملی ارتقاء مهارت باید بر پایه یک سؤال استوار باشند: آنها در تلاش برای دستیابی به چه چیزی هستند؟ در غیر این صورت، آنها با خطر افتادن در دام «پذیرش عمومی» که Woodstock در مورد آن هشدار می‌دهد، مواجه می‌شوند؛ جایی که به کارگران گفته می‌شود فقط به این دلیل که مد روز است، از هوش مصنوعی بیشتر استفاده کنند. با فروکش کردن هیجانات هوش مصنوعی، اگر ابتکارات نتیجه‌محور نباشند، در تحت تأثیر قرار دادن سرمایه‌گذاران خارجی نیز شکست خواهند خورد.

با توجه به سرعت بالای تغییرات، بزرگ‌ترین درس برای دولت‌ها و شرکت‌ها این است که برنامه‌های آموزشی ممکن است برای همیشه باقی بمانند.

همان‌طور که Townsend می‌گوید: ما نمی‌توانیم به مهارت‌هایی که در ۲۱ سالگی یاد می‌گیریم تکیه کنیم و کار را تمام شده بدانیم. دیگر اوضاع این‌گونه نیست.

تحلیل و جمع بندی

بحران استعداد، نه فناوری: چالش اصلی پیش روی سازمان‌ها، کمبود فناوری هوش مصنوعی نیست، بلکه فقدان نیروی انسانی ماهر برای استفاده مؤثر از آن است. بیش از ۷۵ درصد شرکت‌ها با این شکاف مواجه‌اند که به پاشنه آشیل رشد تبدیل شده است.

یادگیری، یک هزینه عملیاتی است نه یک پروژه: با توجه به سرعت بالای تغییرات (۶۶ درصد سریع‌تر از سایر بخش‌ها)، آموزش دیگر یک رویداد یکباره نیست، بلکه یک فرآیند مستمر و حیاتی برای بقای سازمانی است. بودجه‌های آموزشی باید به عنوان یک سرمایه‌گذاری استراتژیک و دائمی در نظر گرفته شوند.

ریسک در سطح ورودی: اتوماسیون در حال حذف مشاغل سطح پایه است (کاهش ۱۶ درصدی)، که این امر مسیر شغلی سنتی را مختل کرده و ریسک بیکاری جوانان را افزایش می‌دهد. این موضوع می‌تواند در بلندمدت به کاهش خط لوله استعدادهای باتجربه منجر شود.

موفقیت نتیجه‌محور است: ۹۵ درصد پروژه‌های هوش مصنوعی مولد در ایجاد درآمد شکست می‌خورند. موفقیت نه از پذیرش کورکورانه فناوری، بلکه از تعریف یک مشکل تجاری مشخص و به‌کارگیری هوش مصنوعی برای حل آن حاصل می‌شود. سرمایه‌گذاری باید بر اساس موارد استفاده مشخص و نتایج قابل اندازه‌گیری صورت گیرد.

داده‌های کلیدی و آماری متن در جدول زیر خلاصه شده‌اند تا یک نمای کلی از وضعیت فعلی بازار کار تحت تأثیر هوش مصنوعی ارائه شود:

تحلیل کمی

تحلیل کمی این گزارش نه بر مبنای قیمت‌گذاری کالا، بلکه بر اساس داده‌های مرتبط با بازار کار و سرمایه انسانی استوار است:

شکاف عرضه و تقاضا در مهارت: داده کلیدی گزارش (کمبود مهارت در بیش از ۷۵ درصد شرکت‌ها) نشان‌دهنده یک عدم تعادل شدید بین تقاضا برای تخصص هوش مصنوعی و عرضه نیروی کار ماهر است. این شکاف، ارزش اقتصادی متخصصان این حوزه را به شدت افزایش داده و به یک عامل تعیین‌کننده در رقابت‌پذیری شرکت‌ها و حتی کشورها تبدیل شده است.

نرخ استهلاک مهارت: تغییر ۶۶ درصدی سریع‌تر الزامات مهارتی در حوزه‌های مرتبط با هوش مصنوعی، یک شاخص مهم برای ریسک سرمایه انسانی است. این عدد نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاری در آموزش باید یک فرآیند مداوم و پویا باشد، در غیر این صورت، مهارت‌های کسب‌شده به سرعت ارزش خود را از دست می‌دهند.

اثرات نامتقارن بر اشتغال: مطالعه دانشگاه استنفورد (کاهش ۱۶ درصدی مشاغل سطح پایه) یک روند نگران‌کننده را آشکار می‌سازد. در حالی که هوش مصنوعی برای کارگران باتجربه فرصت‌های جدیدی ایجاد می‌کند، به طور همزمان در حال حذف پله‌های اولیه ورود به بازار کار برای جوانان است. این واگرایی می‌تواند به نابرابری نسلی و اقتصادی دامن بزند.

بازده سرمایه‌گذاری (ROI) در هوش مصنوعی: شکست ۹۵ درصدی پروژه‌های آزمایشی (طبق گزارشMIT ) نشان می‌دهد که صرفاً سرمایه‌گذاری در فناوری کافی نیست. موفقیت به عواملی چون استراتژی نتیجه‌محور، فرهنگ سازمانی و آموزش هدفمند بستگی دارد. این داده برای سرمایه‌گذارانی که به دنبال شرکت‌های پیشرو در هوش مصنوعی هستند، یک سیگنال هشدار است تا فراتر از هیاهوی تبلیغاتی، به دنبال شواهد پیاده‌سازی موفق باشند.

تحلیل کیفی و استراتژیک

رقابت جهانی بر سر استعداد: گزارش به روشنی نشان می‌دهد که «مهارت‌های هوش مصنوعی» به یک دارایی استراتژیک ملی تبدیل شده است. اقدام دولت بریتانیا برای آموزش ۷.۵ میلیون نفر، نمونه‌ای از یک سیاست ملی برای کسب مزیت رقابتی در اقتصاد جهانی آینده است. کشورهایی که در ایجاد اکوسیستم آموزشی و جذب استعدادهای برتر موفق‌تر عمل کنند، در جذب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی و رهبری صنایع آینده نیز پیشرو خواهند بود. این رقابت، نوع جدیدی از ملی‌گرایی استعداد را شکل می‌دهد.

ابهام در تعریف و ریسک سرمایه‌گذاری: یکی از نکات کلیدی گزارش، عدم وجود تعریف استاندارد برای «سواد هوش مصنوعی» است. این ابهام یک ریسک استراتژیک برای دولت‌ها و شرکت‌ها ایجاد می‌کند. سرمایه‌گذاری‌های هنگفت در برنامه‌های آموزشی ممکن است به دلیل اهداف نامشخص به هدر روند. موفقیت در این عرصه نیازمند تعریف دقیق نتایج و معیارهاست، نه صرفاً ارائه آموزش‌های عمومی.

تنش اجتماعی و پذیرش فناوری: نگرانی ۵۱ درصد از کارگران بریتانیایی، یک عامل کیفی مهم است که بر سرعت پذیرش هوش مصنوعی تأثیر می‌گذارد. مقاومت نیروی کار، بی‌اعتمادی به مدیریت و ترس از بیکاری می‌تواند پیاده‌سازی فناوری‌های جدید را با چالش مواجه کند. مدیریت این تغییرات فرهنگی و اجتماعی، به اندازه خود فناوری، برای موفقیت کسب‌وکارها حیاتی است.

اخلاق و کیفیت کار: گزارش با اشاره به نمونه انبارهای آمازون، به درستی به این نکته می‌پردازد که هوش مصنوعی لزوماً به توانمندسازی کارگران منجر نمی‌شود. این فناوری می‌تواند به ابزاری برای نظارت بیشتر، تشدید کار و کاهش کیفیت شغل تبدیل شود. این بعد اخلاقی، ریسک‌های مرتبط با برند، قوانین کار و رضایت کارکنان را برای شرکت‌ها به همراه دارد.

دریافت

تحلیل سناریو

سناریوی اول (خوش‌بینانه): هم‌افزایی انسان و ماشین

در این سناریو، برنامه‌های ارتقاء مهارت به طور گسترده موفق می‌شوند و نیروی کار به سرعت خود را با ابزارهای جدید تطبیق می‌دهد. هوش مصنوعی عمدتاً وظایف تکراری و خسته‌کننده را خودکار می‌کند و به انسان‌ها اجازه می‌دهد بر خلاقیت، تفکر استراتژیک و حل مسائل پیچیده تمرکز کنند. این امر منجر به افزایش چشمگیر بهره‌وری، ایجاد صنایع و مشاغل کاملاً جدید (فراتر از پیش‌بینی فعلی) و بهبود کیفیت زندگی کاری می‌شود. شکاف بین تقاضا و عرضه مهارت به تدریج پر شده و رشد اقتصادی فراگیرتری حاصل می‌گردد.

سناریوی دوم (بدبینانه): شکاف بزرگ

در این سناریو، اتوماسیون مشاغل سطح پایه بسیار سریع‌تر از توانایی سیستم‌های آموزشی برای تربیت نیروی کار جدید رخ می‌دهد. این امر منجر به یک بحران بیکاری ساختاری، به ویژه در میان جوانان و کارگران با مهارت‌های پایین‌تر می‌شود. نابرابری اجتماعی به شدت افزایش می‌یابد و جامعه به دو گروه «توانمندان هوش مصنوعی» و «جاماندگان» تقسیم می‌شود. تنش‌های اجتماعی و سیاسی افزایش یافته و دولت‌ها برای مدیریت جمعیت بزرگ بیکار با فشار بی‌سابقه‌ای مواجه می‌شوند. شرکت‌ها نیز به دلیل کمبود استعدادهای سطح بالا و کاهش قدرت خرید عمومی با چالش رشد مواجه خواهند شد.

سناریوی سوم (ادامه وضع موجود): تعدیل پرفراز و نشیب

این سناریو محتمل‌ترین حالت است. برخی صنایع و شرکت‌ها با موفقیت هوش مصنوعی را به کار گرفته و رشد می‌کنند، در حالی که بسیاری دیگر در پیاده‌سازی آن شکست می‌خورند. بازار کار دچار یک دوره طولانی عدم قطعیت و تعدیل می‌شود. شکاف مهارتی همچنان یک چالش باقی می‌ماند و رقابت برای جذب استعدادها شدیدتر می‌شود. ریسک اصلی برای سرمایه‌گذاران، شناسایی شرکت‌هایی است که استراتژی موفقی برای مدیریت این گذار دارند. فرصت‌ها در شرکت‌های ارائه‌دهنده راه‌حل‌های آموزشی، ابزارهای اتوماسیون هدفمند و شرکت‌های مشاوره‌ای که به دیگران در این مسیر کمک می‌کنند، نهفته است.

تحلیل از دیدگاه ذی‌نفعان

دولت‌ها و سیاست‌گذاران: دغدغه اصلی آنها حفظ رقابت‌پذیری ملی، مدیریت پیامدهای اجتماعی (بیکاری، نابرابری) و طراحی سیاست‌های آموزشی کارآمد است. آنها باید بین تشویق نوآوری و ایجاد شبکه‌های ایمنی اجتماعی تعادل برقرار کنند. موفقیت آنها در گرو سرمایه‌گذاری هوشمندانه در آموزش و هماهنگی با بخش خصوصی است.

شرکت‌ها و کارفرمایان: هدف اصلی، افزایش بهره‌وری و کسب مزیت رقابتی است. آنها با چالش جذب و حفظ استعداد، هزینه بالای آموزش مجدد نیروی کار و ریسک شکست پروژه‌های هوش مصنوعی روبرو هستند. شرکت‌های پیشرو آنهایی خواهند بود که به جای تمرکز صرف بر فناوری، بر استراتژی نتیجه‌محور و مدیریت تغییرات فرهنگی سرمایه‌گذاری می‌کنند.

کارگران و کارمندان: آنها با یک دوراهی روبرو هستند: از یک سو، ترس از دست دادن شغل و افزایش نظارت؛ از سوی دیگر، فرصت رهایی از کارهای تکراری و تمرکز بر وظایف باارزش‌تر. کلید موفقیت برای آنها، پذیرش یادگیری مادام‌العمر و توسعه مهارت‌هایی است که مکمل هوش مصنوعی باشند، نه رقیب آن (مانند تفکر انتقادی، خلاقیت و هوش هیجانی).

مؤسسات آموزشی و دانشگاه‌ها: این نهادها تحت فشار شدیدی برای بازنگری در برنامه‌های درسی خود و همگام شدن با سرعت تغییرات فناوری هستند. چالش اصلی آنها، تربیت فارغ‌التحصیلانی است که مهارت‌های مورد نیاز بازار کار آینده را داشته باشند. آنها فرصت دارند تا با ارائه دوره‌های آموزشی انعطاف‌پذیر و کاربردی، نقش محوری در این گذار ایفا کنند.

جمع‌بندی

گزارش حاضر به وضوح نشان می‌دهد که عصر هوش مصنوعی، بیش از آنکه یک انقلاب فناورانه باشد، یک انقلاب در حوزه سرمایه انسانی و مهارت است. تمرکز جهانی از «دسترسی به فناوری» به «توانایی استفاده از آن» تغییر کرده است. ابهام در تعریف «مهارت‌های هوش مصنوعی» و سرعت بالای تغییرات، یک محیط پرریسک اما پر از فرصت را برای همه ذی‌نفعان ایجاد کرده است. موفقیت در این دوران جدید، در گرو انعطاف‌پذیری، یادگیری مستمر و اتخاذ رویکردهای استراتژیک و نتیجه‌محور است.

برای سرمایه‌گذاران

فراتر از فناوری، به دنبال استراتژی استعداد باشید: هنگام ارزیابی شرکت‌ها، به جای تمرکز صرف بر فناوری هوش مصنوعی آنها، برنامه‌هایشان برای جذب، آموزش و حفظ استعدادها را بررسی کنید. شرکتی که استراتژی سرمایه انسانی قوی دارد، در بلندمدت موفق‌تر خواهد بود.

در اکوسیستم آموزش سرمایه‌گذاری کنید: شرکت‌های ارائه‌دهنده پلتفرم‌های آموزشی(EdTech)، مشاوران متخصص در زمینه تحول دیجیتال و شرکت‌هایی که ابزارهای هوش مصنوعی کاربردی و آسان می‌سازند، پتانسیل رشد بالایی دارند.

به شاخص‌های پیاده‌سازی توجه کنید: به دنبال شواهدی از پروژه‌های موفق و بازگشت سرمایه مشخص باشید. از شرکت‌هایی که صرفاً در مورد پتانسیل هوش مصنوعی صحبت می‌کنند اما نتایج ملموسی ارائه نمی‌دهند، حذر کنید.

برای مصرف‌کنندگان صنعتی (مانند مدیران کسب‌وکارها)

با یک نتیجه تجاری شروع کنید: به جای پرسیدن «چگونه می‌توانیم از هوش مصنوعی استفاده کنیم؟»، بپرسید «بزرگ‌ترین چالش تجاری ما چیست و آیا هوش مصنوعی می‌تواند به حل آن کمک کند؟». این رویکرد، سرمایه‌گذاری‌ها را هدفمند می‌سازد.

فرهنگ یادگیری مستمر ایجاد کنید: یادگیری را به بخشی از کار روزمره تبدیل کنید. برای کارکنان زمان و منابع لازم برای کسب مهارت‌های جدید را فراهم آورید و آنها را به آزمایش و یادگیری تشویق کنید.

آموزش را شخصی‌سازی کنید: نیازهای مهارتی مدیر ارشد، کارمند عادی و تیم فنی متفاوت است. برنامه‌های آموزشی خود را بر اساس نقش و مسئولیت هر گروه طراحی کنید تا اثربخشی آن به حداکثر برسد.

۰۴/۰۶/۲۷