روشهای اکتشاف مواد معدنی-بخش چهارم
استراتژی و موفقیت کاوش
اگر بودجه بی پایانی وجود داشته باشد، اکتشافات از وجه نظری می توانند به عنوان یک بازی شانس انجام شود و برای کاوش متکی به شانس هستند. نباید تعجب کرد که شرکتهای معدنی تمایلی به انجام این کار ندارند و حتی بزرگترین شرکت تمایل دارد پیش از اجرای کاوش، هزینه های مربوط به آن را محدود نماید.
این وضعیت برای شرکتهای کوچکتر تشدید می شود که تأمین اعتبار برای اکتشاف همیشه دشوار و وابسته به سرمایه گذاران است و مسئله تأمین اعتبار برای تمامی شرکتها، اعم بزرگ و کوچک دشوار می باشد. یک استراتژی و تاکتیک که شانس موفقیت را افزایش و بدین صورت هزینه کاوش را کاهش می دهد، استراتژی و تاکتیکهایی است که توسط یک شرکت بزرگ به کار گرفته می شود، با آنچه که توسط یک شرکت تازه تاسیس مورد استفاده قرار می گیرد، متفاوت بوده و جزء المانهای اساسی یک برنامه اکتشافی محسوب می گردند.
شرکتهای اکتشافی بزرگ و نوپا
یک شرکت بزرگ معدنی به عنوان یک شرکت دارای درآمد معدنی قابل توجه و ظرفیت تامین مالی داخلی و خارجی برای سرمایه گذاری جهت توسعه یک معدن شناخته می شود. شرکتهای نوپا به طور معمول فاقد درآمد مربوط به معدن هستند و برای تأمین اعتبار خود به تأمین اعتبار سهام تکیه می کنند. در بین این دو شرکتهای با اندازه متوسط دارای درآمد معدنی، اما در مقیاس بسیار کوچکتر از یک شرکت بزرگ وجود دارد. هر دو نوع شرکت نوپا و متوسط از لحاظ مالی برای تأمین اعتبار توسعه معدن فاقد ظرفیت مالی هستند، مگر در مواردی کوچک برای یک شرکت متوسط، اما جهت راه اندازی یک معدن، هر دو شرکت نیاز به جمع آوری سهام اضافی و همچنین تأمین اعتبار بدهی دارند.
با وجود کوچک بودن آنها، شرکتهای جوان اکنون مسئولیت اکثر هزینه های اکتشاف در سراسر جهان را عهده دار می باشند، در مجموع بیش از نیمی از هزینه ها را در طول رونق اکتشاف 2014-2005، که در سال 2012 به اوج خود رسیده بود، به خود اختصاص داده اند.
شرکتهای بزرگ به طور معمول حدود 30 درصد هزینه های اکتشاف را عهده دار می باشند، مابقی آن توسط شرکتهای کوچک و دولتها تامین می شود. تقسیم مسئولیت تلاش برای اکتشاف بین شرکتهای بزرگ و نوپا به تدریج پس از دهه 1980، وقتیکه ادغام و تملیک(M&A) تعداد شرکتهای بزرگ را کاهش داد، و بسیاری از شرکتهای بزرگتر باقیمانده نسبت به سرمایه گذاری اکتشافی ریسک بیشتری نشان دادند، گسترش یافت.
به دنبال این روند، اکتشافات توسط شرکتهای نوپا در جهان غرب از 10 درصد 40 سال گذشته به بیش از 60 درصد امروزه، مشابه نسبت کاوشهای صورت گرفته با حمایت مالی دولتی غربی، به شدت افزایش یافته است . اکتشافات شرکتهای بزرگ و متوسط به تعادل رسیده است. اکتشافات دارای حمایتهای مالی دولتهای غربی در 20 سال گذشته به طور چشمگیری کاهش یافته است.
- مخارج اکتشافی جهان بر حسب کمودیتی، 2015-1975 (2015 دلار آمریکا. (b) گروه مسئول کشف (٪) کانسارهای عظیم، بزرگ و متوسط در جهان غرب (به استثنای کمودیتی فله) ، 2013-1975.
استراتژی و تاکتیک
عواملی که استراتژی اکتشاف و تاکتیکها را تعیین می کند با توجه به نوع شرکت معدنی و تجربه مدیریت و رهبری اکتشاف آن متفاوت می باشد. به طور کلی، آنها کمودیتیها و نوع کانسار مورد نظر و عمق احتمالی آن، روشهای اکتشافی و استخراج معادن را که به بهترین وجه مناسب برای آن نوع هدف در عمق پیش بینی شده، سطح بودجه و زمان موجود، برنامه مالی محلی و تناسب، هم از نظر زمین شناختی و هم غیر زمین شناختی منطقه برای اکتشاف و تولید نهایی، را شامل می شوند.
تأثیر عمده این است که آیا شرکت از طریق عملیات معدنکاری وجه نقد دارد یا به سرمایه گذاران متکی است تا تامین مالی اکتشافات خود را انجام دهد، زیرا منبع تأمین بودجه تا حد زیادی میزان ریسکی را که برای شرکت معقول است را تعیین می کند، که بخش مهمی از هم استراتژی و هم تاکتیکهای اتخاذ شده می باشد.
استراتژی اکتشاف معمولاً به سادگی بیان می شود. برای مثال، استراتژی یک شرکت بزرگ ممکن است حفظ اندازه ذخایر مواد معدنی و ذخایر کانسنگ کمودیتهای اصلی، در یک دوره مشروط و محدود، با کشف کانسارهای جدید در محدوده های شناخته شده (یا حتی در محدوده های معدنی جدید) حاوی کانسارهای از همان نوع کمودیتیها، باشد. برای یک شرکت نوپا، استراتژی ممکن است کشف یک کانسار با هدف فروش آن برای فراهم نمودن بازگشت سرمایه سرمایه گذاران و تامین مالی برای اهداف اکتشافی آتی یا شراکت با هدف یک کاوش امیدبخش بایک شرکت بزرگتر باشد که تامین کننده مالی ارزیابی آتی خواهد بود (یک مدل تولید کننده پروژه)، در صورت موفقیت کاوش، شرکت نوپا اغلب توجه جزئی، اما بالقوه با ارزش را حفظ می کند. تاکتیکهای یک شرکت برای تحقق استراتژی خود چند وجهی است و به طور معمول در عملکردهای شرکتها برجسته می شود.
شرکتهای معدنی اکنون فقط تعداد معدودی کمودیتی خاص را کاوش می کنند، عمدتا به این دلیل که دارای معادنی هستند که یک یا بیشتر از این کمودیتیها را تولید می کنند و در آنها سهم بزرگی از بازار را در کنترل داشته و در این زمینه متخصص شده اند. در صورت فراهم بودن شرایط، شرکتها به دنبال کانسارهایی هستند که امکان تولید بیش از یک کمودیتی را داشته باشد (مانند کانسارهای پورفیری مس)، زیرا این مسئله به ارزش کانسار می افزاید.
شرکتهای معدنی بسیار بزرگ هم اکنون تمایل دارند که بیشتر به کمودیتیهایی بپردازند که به صورت عمده قابل معدنکاری می باشند، مانند کانسنگ آهن (Rio Tinto، BHP Billiton و Vale)، زغال سنگ متالورژیکی (BHP Billiton، Teck، Rio Tinto)، مس (Codelco، Freeport McMoRan ، Glencor ، BHP-Billiton) روی (Korea Zinc Group، Nyrstar, Hindustan Zinc، Glencore) و بوکسیت (United Co. Rusal, Aluminum Corp. of China، Rio Tinto، Alcoa، China Hongqiao Group). همانطور که گفته شد، توسعه معادن در مقیاس بزرگ شامل سرمایه گذاریهای کلان، چند میلیارد دلاری است، و معمولاً زمان قابل توجهی پس از کشف یک معدن به طول می انجامد. این ملاحظات تأثیر عمده ای در استراتژی اکتشاف یک شرکت خواهد داشت.
گاهی ممکن است اینگونه تصور شود که شرکتهای بزرگ معدنی دارای سرمایه های نامحدودی هستند و حتی اگر فراوانی اکتشاف اندک باشند، به پشتیبانی از اکتشاف ادامه خواهند داد. با اینحال، به طور کلی اینگونه نیست و تیمهای اکتشافی برای موفقیت در شرکتهای بزرگ نسبت به شرکتهای کوچک تحت فشار زیادی قرار می گیرند. یک چالش دیگر در کار برای یک شرکت بزرگ، تعدا زیاد کانسار است که باید کشف شود تا تأثیر بسزایی در سودآوری شرکت داشته باشند. این امر عمدتا به دلیل این واقعیت است که به جای اتکا به کاوش اکتشافی برای رشد، شرکتهای بزرگ با دنبال کردن فرصتهای ادغام و تملیک(M&A)، اکتشاف را تکمیل (یا حتی جایگزین) می کنند تا اندازه منابع و ذخایر معدنی مشخص شده و اندازه گیری شده خود را گسترش دهند.
در صنعت معدن این امر به طور معمول پذیرفته شده است که M&A روش بیهوده ای برای اضافه کردن منابع معدنی و ذخایر کانسنگ نسبت به اکتشاف موفقیت آمیز است و به دقت زیادی در زمینه ایجاد فرصت برای ارائه ارزش واقعی به شرکت نیاز دارد. در بسیاری از موارد، فعالیت M&A زمانی انجام می شود که قیمت کمودیتیها بالا باشد.
مالکیتها در زمانهای اقتصادی شناور بسیار گران قیمت است که اگر سودآوری کاهش یابد در نهایت منجر به پایین آمدن ارزش خریدها می شود (به عنوان مثال، آنگلو آمریکان ارزش داراییهای معدنی را 4 میلیارد دلار کاهش داد؛ Financial Times ، 16 ژوئیه 2015). در سالهای اخیر، چندین مورد کاهش دارایی بزرگ از سوی شرکتهای بزرگ معدنی (ده ها میلیارد دلار) وجود داشته، حتی اگر افزایش قیمت فلزات بخشی از این خسارتها را جبران نماید، که به نظر می رسد ثروت قابل توجهی از شرکت را نابود کرده اند. شرکتهای نوپا معمولاً پروژه هایی را از شرکتهای بزرگ می گیرند که شرکتهای بزرگ آنها را بسیار کوچک می دانند.
یک شرکت نوپا برای جبران هزینه های اکتشافی خود فورا به کشف مجدد یا یک تولید کننده نیاز دارد، زیرا تنها معدن موجود به زودی ذخیره کانسنگ خود را مصرف خواهد کرد، منطقا باید یک استراتژی تدوین کنند که شانس موفقیت را در اسرع وقت افزایش دهد و این هم مطابق اشتیاق شرکت برای ریسک می باشد.
تجربه باعث می شود معتقد باشیم که انجام اکتشاف به عنوان یک تجارت موثرتر است، اگرچه در دوره های مدیریت معاصر تدریس نمی شود. تجارت اکتشاف، اجرای کاوش است، هرچند این کار ساده تر از آنچه گفته می شود انجام می پذیرد، زیرا مدیر اکتشاف همان شرایط کنترلی مدیر یک کارخانه را ندارد و "تولید" به مهارتهای نامشهود مدیریت و تیم اکتشاف وابسته است. یک تصمیم گیری حیاتی در توسعه تاکتیکها، انتخاب بین اجرای اکتشاف در Brownfield و Greenfield است. اکتشاف Brownfield در نزدیکی یک سایت معدنی انجام می شود، اما ممکن است توسط برخی از شرکتها آنقدر گسترش یابد تا شامل مناطق معدنی شناخته شده ای شود که منطقه بسیار بزرگتری را نسبت به محیط اطراف معدن اشغال نماید. یک مسئله بالقوه در کاوش در یک منطقه Brownfield ممکن است این باشد که معادن متروکه در منطقه دارای بدهی میراثی با توجه به احیا و غیره هستند که به مالک جدید منتقل می شوند. در عوض، اکتشاف Greenfield در جایی انجام می شود که شواهد قبلی در مورد معدنکاری احتمالی اقتصادی وجود داشته باشد (مانند معادن قدیمی یا پی جوییهای اصلی)، با این وجود، ممکن است شواهد زمین شناسی مانند کانی شناسی آلتراسیون یا رخدادهای فرعی کانی شناختی برای حضور یک محیط کانسنگی احتمالی وجود داشته باشد.
شانس موفقیت
زمان در تجارت هزینه بر است و هم زمان و هم پول از کمبودهای ناگزیر در کاوشها هستند، خصوصاً برای کاشفان جوان و به ویژه هنگامیکه قیمت مواد معدنی پایین می باشد. در نتیجه باید برنامه هایی با هدف افزایش هرچه سریعتر شانس موفقیت طراحی و اجرا گردند. کاوش یه خروجی ناشناخته است و پیش بینی با هر میزان قطعیت غیرممکن است، اگرچه تلاشهایی برای بررسی کمی موفقیت اکتشافی صورت گرفته است. تمام شواهدی که در اختیار ما قرار گرفته است نشان می دهد که به مراتب کمتر از 1 درصد ناهنجاریهای اکتشافی مورد بررسی با یک مطالعه Scoping و پیش امکانسنجی برای معدنکاری مورد ارزیابی قرار خواهند گرفت. در نتیجه، یک زمین شناس اکتشافی قادر به هیچگونه تعهدی در مورد احتمال اکتشافی که باعث ایجاد یک معدن شود نیست، اگرچه می توان تقریباً اطمینان حاصل کرد که این پروژه موفقیت آمیز نخواهد بود. فقط افراد نسبتاً معدودی از توانایی لازم برای کسب نتیجه تقریبا قطعی برخوردارند، از این رو ممکن است عمده افراد هرگز درگیر یک کاوش موفق نباشند. همانطور که صنعت داروسازی در تولید داروهای جدید ناموفق است. از هر 5000 ترکیب حاصل از تحقیقات اولیه، فقط 5 مورد وارد آزمایشات بالینی می شوند و تنها یک مورد برای استفاده، موفق و تأیید شده است، با طی یک دوره زمانی معمولی 15 سال. شاید شیمیدانها روش دیگری برای مقابله با عدم موفقیت داشته باشند!
شانس موفقیت در اکتشاف به طور کلی در مناطق Brownfield بهتر است، اما حتی در آنجا نیز کم است و بستگی زیادی به کیفیت پی جویی انجام شده و مهارت تیم اکتشافی دارد.
به ندرت کانسارهایی کشف می شوند که از نظر اندازه در سطح جهانی (10 درصد برتر) بوده و تأثیر بسزایی در تأمین منابع جهانی داشته باشند. این نرخ ضعیف موفقیت، یک واقعیت ساده طبیعت، نیاز به ارزیابی کارآمدی پی جوییها را برجسته می کند، و کسانی را که سعی می کنند با قضاوت بر اساس داده های موجود احتمال پتانسیل اقتصادی را نامحتمل یا ناچیز نشان دهند، حذف می نماید. تعیین شانس موفقیت "در درجه اول یک تصمیم داوری بر اساس تجربه موفقیتها و شکستها" می باشد.
ریسک
عدم توانایی در کشف مواد معدنی با پتانسیل تبدیل به کانسنگ بدیهی است که یکی از مهمترین ریسکها در اکتشاف است و ارتباط مستقیمی با زمین شناسی منطقه مورد بررسی دارد. با اینحال، زمین شناسی یکی از چندین ریسکی است که هنگام تصمیم گیری برای مکان کاوش بایستی در نظر گرفته شود. سایر موارد شامل ریسکهای سیاسی و حاکمیتی، فناوری، اقتصادی، مدیریت و عوامل نامشهود مربوط به مناسب بودن شرایط زمین شناسی است. ریسکهای فن آوری در تعیین اینکه آیا کانیسازی هرگز به کانسنگ تبدیل خواهد شد، بسیار مهم است، بسیاری از اینها با مشخصه هایی که سهولت یا دشواری استخراج معادن و بازیابی منابع را تعیین می کنند، تعریف می شوند. در هنگام حفاری یک کانسنگ بالقوه، هوشیار و محتاط بودن در مورد شواهد و ویژگیهای منفی زمین شناسی، کانی شناسی-متالورژیکی و ژئوتکنیکی بسیار مهم است.
بخش عمده ای از معادله ریسک اکتشاف با تصمیم گیری انسانی، مانند عدم توانایی در شناسایی کانسار یا فرصت کاوش، و تصمیم گیری در مورد قطع یا ادامه برنامه های اکتشاف در یک منطقه تعیین می شود. مانند شانس موفقیت، هیچ روش علمی پذیرفته ای برای اتخاذ این تصمیمات وجود ندارد و ارزیابی صلاحیت زمین شناسی دشوار است. ضروری است که به ویژه در مرحله اولیه کاوش منطقه و مراحل ارزیابی اکتشاف، به جای انتخاب تنها جوانترین زمین شناس برای کارهای میدانی و دفتری، با استعدادترین زمین شناسان در دسترس، استخدام شوند. تجربه نشان می دهد که کارآمدترین روش برای کاوش، برنامه ریزی و اجرای برنامه ها به عنوان مجموعه ای از مراحل نسبتاً کوتاه است که برای دستیابی به یک هدف فنی خاص با یک تصمیم گیری در پایان هر مرحله، طراحی شده اند.
روش معدنکاری
زمین شناسان اکتشافی باید حداقل دانش اساسی در مورد روشهای متداول استخراج معدن را داشته باشند و همچنین از هزینه های توسعه معدن و تأثیر موقعیت جغرافیایی بر روی آنها آگاه باشند. این دانش به طور فزاینده اهمیت پیدا می کند زیرا کانسارهای عمیقتر برای کاوش هدف قرار می گیرند. از آنجا که انواع کانسنگهای عمیقتر، در حال حاضر در مقیاس بزرگ به صورت روباز استخراج می شوند، در آینده به صورت زیر زمینی استخراج خواهند شد، زمین شناسان اکتشافی باید بیشتر از آنچه در حال حاضر در مورد روشهای مختلف استخراج زیرزمینی موجود انجام می دهند را بدانند. این روشهای استخراج معادن محدودیتهایی را برای نوع کانساری را که می توان با موفقیت استخراج کرد، ایجاد می نماید، و دانش این محدودیتها برای هدایت کشف و حفاری برای تعریف منابع مورد نیاز است. از آنجا که اکتشافات سیستماتیک بسیار کمی برای کانسنگهای عمیق صورت گرفته است (در بیشتر مناطق زیر چند صد متر)، بخش عمده دارای اکتشاف ضعیف پوسته زمین در آینده، تا عمق 2 کیلومتر، باز خواهد کرد. عمیقترین عملیات زیرزمینی در حال حاضر معدن Mponeng Au در آفریقای جنوبی است، اگرچه در یک صخره باریک به طول حدود 1 متر ضخامت و در عمق 4 کیلومتری وجود دارد.
پینوشت
عبارت M&A بهطور کلی به فرآیند تلفیق شرکت و داراییها از طریق انواع مختلف معاملات مالی اشاره دارد. M&A شامل انواع مختلف معامله از جمله ادغام، تملیک، اتحاد، پیشنهادات مناقصه، خرید دارایی و مدیریت خرید میباشد. در تمامی موارد ۲ شرکت درگیر هستند.
ادغام (Merger): به ادغام دو شرکت با یکدیگر پس از توافق هیئت مدیره و سهامداران هر یک از آنها گفته میشود. شرکتی که قرار است ادغام شود، نام و هویت خود را به عنوان یک شرکت مستقل از دست میدهد و بهعنوان بخشی از شرکتی که قبول به ادغام کرده است به فعالیت خود ادامه میدهد.
تملیک (Acquisition): تملیک زمانی اتفاق میافتد که شرکتی بیشترین سهم از شرکتی دیگر را خریداری میکند اما این فرآیند منجر به عوض شدن نام و هویت شرکت و ساختار قانونی آن، برخلاف نوع قبل نخواهد شد.